توجه زود کلیک کن بیا تو

بسیجی313
منشأ ابلیسک یا نماد فراماسونری کجاست؟ این نماد بازآفرینی کدام اعتقاد در میان فرقه‌های شیطانی است؟ چرا ستون شبه ابلیسک از مراسم رمی جمرات حذف گردید؟ بزرگترین ابلیسک جهان در کجا قرار دارد؟ برای پاسخ به این سؤالات با گزارش ویژه مشرق همراه شوید... به گزارش مشرق؛ در اقصی‌نقاط جهان از مسجد بزرگ سلطان احمد ترکیه تا صحن کلیسای اعظم سنت پیتر در واتیکان و محوطه کاخ سفید آمریکا شاهد ستون‌هایی با رأی هرمی‌ شکلی هستیم که سر به فلک کشیده‌اند. این ستون‌ها نمادهایی از الحاد و پاگانیسم نزد ادیان باستانی مصر بودند که در بازه‌های مختلف زمانی تفاسیر مختلفی از آنها شده است. امروزه ابلیسک‌ها تبدیل به یکی از نمادهای مورد احترام فراماسونری و پیروان فرقه‌های شیطان‌پرستی شده و این گروه‌های در چند قرن گذشته سعی داشته‌اند که آنها را در جای جای جهان پراکنده سازند. نگاهی به پیشینه نمایه ابلیسک ابلیسک (obelisk ) که برگرفته از واژه‌ای یونانی به معنای ستون برافراشته است یک بنای یادبود باریک با قاعده‌ای مربع‌شکل بوده که در بخش فوقانی آن یک هرم قرار داده شده است. بر ساس اساطیر مصر باستان این بنا با خدای خورشید یعنی "رع" (Ra ) مرتبط می‌شد. بدين صورت که اين نماد اشعه‌ای از اشعه‌های خورشيد بود که به صورت سنگي درآمده است و "رع‌" الهه خورشيد درون اين سنگ قرار دارد . در زبان مصر باستان بر اين بنا نام "تِجِن" (Tejen) نيز می‌نهادند، مصريان معتقد بودند بدنه بلند و باريک ابليسک مظهر دفاع و محافظت و هرم رأسی بنا نيز مظهر دورکردن نيروهای منفی و باد و توفان است. ابليسک در دوراني نيز نماد ازيريس (Osiris) شد. زيرا اعتقاد بر اين بود که اين الهه توانسته بر تمامی خدايان ديگر تفوق بيابد به همين دليل دارای قدرت‌هايی از هر يک از خدايان ديگر شده بود و لذا ابليسک، نمادی که متعلق به رع بود (خدای خورشيد يا رب السماوات) نصيب ازيريس (خدای مرگ و دنيای زيرزمين) شد. نفس ازيريس، باع (Ba) به نام بانبجِت (Banebdjed) خوانده می‌شد و اين باع بود که حيثيت و شخصيت و قدرت را براي ازيريس به همراه داشت و نماد بانبجت نيز قوچ بود و اين دليلی بود برای پرستش اين حيوان توسط عده اي از مردم مخصوصاً در شهر منديز (Mendes) در زمان باستان . از اینجاست که رابطه میان ابلیسک و فرقه‌های فراماسونی و ایلومیناتی آغاز می‌شود که در بخش‌های بعدی بدان خواهیم پرداخت. در جلوی هر معبد مصری معمولا دو ابلیسک قرار داده می‌شد. ابلیسک‌های باستان معمولا به صورت یک تکه از سنگ ساخته می‌شدند در حالیکه ابلیسک‌های کنونی از قطعات مجزا ساخته و ممکن است، چنانکه در مورد ابلیسک یادبود جرج واشنگتن شاهدیم، دارای فضای درونی نیز باشند. تصویر درب ورودی معبد لوخور که یکی از ابلیسک‌های آن باقی مانده‌اند البته از دیگر تفاسیر در مورد اسطوره‌شناسی ابلیسک می‌توان به موردی دیگر نیز اشاره نمود: مردمان مصر باستان معتقد بودند اگر انسان نام خود را در جایی ثبت نکند بعد از مرگ انسان ناپدید خواهد شد. به همین علت هر کس سعی می‌کرد نام خود را در جایی ثبت نماید. فراعنه نیز نام‌های خود را در مکان‌های مختلفی ثبت می‌کردند که یکی از آنها ابلیسک بود. در حقیقت می‌توان گفت که ابلیسک هرمی است که بر روی یک ستون قرار داده شده است. این بخش فوقانی هرمی شکل قسمت اصلی بنا و نمادی مهم بود. تقدیم شدن ابلیسک به خدایگان خورشید در حقیقت بدین معنا است که هرم موجود در رأس آن تقدیم به خدا می‌شود تا نام اهداء کننده تا ابد باقی بماند. خطوط حکاکی شده بر روی ابلسيک به خط هيروگليف می‌باشد و دربردارنده موضوعاتی همچون زندگی رع، سفرهای روزمره رع در آسمان ها و پيروزی‌ها و جشن‌ها است. البته نمادها ابلیسک چه در دوران باستان و چه اعصار و قرون بعدی محدود به مصر نماندند. برای مثال رومی‌ها از ابلیسک‌های مصری تأثیر فراوانی گرفته و در بخش‌های مختلفی از امپراطوری خود این نمادها را بر پا داشتند که از میان آنها می‌توان به ابلیسک آرلس (Arles ) در فرانسه، ابلیسک‌های شهر بنونتو در ایتالیا (Benevento)، ابلیسک تیتوس سکستیوس آفریکانوس (Titus Sextius Africanus) در مونیخ و یا ابلیسک‌های شهر روم در ایتالیا اشاره نمود. نمونه‌های ابلیسک را می‌توان در تمدن‌های آشور، امپراطوری اکسوم در نیجیریه، منطقه کرالا در سواح جنوبی هندوستان، امپراطوری بیزانس، بالاخص در کشور کنونی ترکیه، و یا حتی در پرو – ابلیسک تلوو (Tello) که در سال 1919 کشف شد – مشاهده نمود. ابلیسک آرلس در فرانسه که در دوران امپراطوری روم ساخته شد و ابلیسک مسجد سلطان احمد استانبول رواج ابلیسک‌ها در قرون مدرن نکته جالب توجه در مورد ابلیسک‌ها این است که این نمادهای پاگانیسم هم‌‌اکنون رواج بسیاری یافته‌اند و در سه قرن گذشته صدها ابلیسک در نقاط مختلف جهان ساخته شده است. شاید بتوان این سازه شرک‌آلود را جزو معدود نمادهایی دانست که تا بدین حد در میادین و اماکن مختلف جهان مورد استفاده قرار می‌گیرند. نمونه‌های مختلف ابلیسک‌ها را می‌توان در کشورهایی چون آمریکا، انگلستان، روسیه، ایتالیا، سوئد، فرانسه، اسکاتلند، ولز، رومانی، اروگوئه، ایرلند، پاکستان، سنگاپور، آرژانتین، نیوزیلند، ونزوئلا، اسرائیل، برزیل، پورتوریکو، جمهوری دومنیکن، بولیوی، صربستان، کانادا، جاکارتا، کره شمالی و فیلیپین مشاهده نمود. مشهورترین ابلیسک دوران مدرن که در عین حال بزرگترین ابلیسک تاریخ نیز است، ابلیسک یادبود جرج واشنگتن، اولین رئیس‌جمهور آمریکا و از اعضای ارشد لژ‌های ماسونی، است که در قرن نوزدهم در آمریکا ساخته شد. ابلیسک بوئنس‌آیرس که در سال 1936 ساخته شده و در سال 2005 بازسازی گردید اهمیت ابلیسک در فرامانسونری و آیین شیطان‌پرستی همانگونه که قبلا نیز مورد اشاره قرار گرفت نفس ازيريس، باع به نام بانبجِت خوانده می‌شد و اين باع بود که حيثيت و شخصيت و قدرت را برای ازيريس به همراه داشت و نماد بانبجت نيز قوچ بود و اين دليلي بود برای پرستش اين حيوان توسط عده‌ای از مردم مخصوصاً در شهر منديز در زمان باستان. و قوچ منديز يا همان بانبجت، سپس تبديل به بفومت (Baphomet) شد و بفومت مورد پرستش فرقه‌هايی از فراماسونری مانند شواليه‌های معبد (Knights Templar) که در جنگ‌های صليبی نقش ويژه‌ای داشتند، قرار گرفت. هم اينک بفومت مورد استفاده فرقه کابالا (Kabbalah) از فرقه‌های عرفان يهودی و فراماسونری است. بفومت يک بز است با نماد ستاره پنج ‌ضلعی (البته دقت گردد که ستاره پنج ضلعی در پرچم برخی دول اسلامی تمایز آشکاری با این ستاره دارد و صورت واژگون آن است) بر روی پيشانی که علامت کنونی شيطان پرستان و فراماسون‌ها می‌باشد. بفومت در نگاه کاباليستی در يک دست مرد و در يک دست زن است، هر دو دستش علامت هرمتیسم (Hermetecism) که يک دست به سمت ماه سفيد(Geburah) و دست ديگر به سمت پايين به سمت ماه سياه (Chesed) است که اين علامت نشانده متعادل بودن رحمت و عدالت است. در بين دو شاخ بز بفومت يک شعله هوش(Intelligence) است. در محل آلت تناسلي بفومت يک ميله وجود دارد که نشانه "زندگي بی پايان " آن (که نمادش ابليسک می‌باشد) است و پستان‌های آن به اومانيسم تعبير شده است. بفومت، خدای شیطان‌پرستان همانگونه که قبلا نیز گفته شد، اين معماری هم اينک در سراسر اروپا و آمريکا در بسياری از ميادين اصلی شهرها به چشم می‌خورد. اين موضوع در قرن 19 توسط فراماسون ها محقق شد. بدين ترتيب ابليسک نمادی شد از قدرت عظيم فراماسونری در اين قرن و اين موضوع نشان دهنده عشق شديد و پنهانی فراماسون‌ها به اين نماد شيطانی است. فراماسون‌ها علاقه بسياری نيز به ازيريس و افسانه آن دارند. در اين افسانه آمده است ازيريس پادشاه مصر با خواهرش آسيس(Isis) ازدواج می‌کند. برادر ازيریس، سِت (Set)، برای به چنگ آوردن پادشاهی تصميم به قتل برادر خود می‌گيرد، ست ازيریس را فريفت تا در صندوق طلايی پنهان شود ولی بلافاصله درب صندوق را قفل می‌کند و آن را در رودخانه نيل می‌اندازد. صندوق به شهر "بایبلوس" (Byblos) در سوريه کنونی می‌رسد و در حالی که حاوی بدن مرده ازیریس بود کنار يک درخت اقاقيا توقف می‌کند. آسيس به توطئه ست پی می‌برد و برای يافتن شوهر خود راهی می‌شود. آسيس خوابی می‌بيند مبنی بر اينکه مي‌تواند شوهر خود را در بيبلس بيابد. آسيس بدن شوهر خود را مي يابد و به مصر باز مي گرداند ولي ست بدن ازيريس را مي دزدد و آن را مثله مي کند (به 14 قسمت تقسيم مي‌کند) و هر قسمت را به گوشه‌اي از مصر مي‌فرستد، چراکه مي‌ترسيد ازيريس دوباره زنده شود. آسيس دوباره براي پيداکردن قطعات بدن شوهرش به راه مي‌افتد و تنها در يافتن يک قطعه ناموفق است، او هر 13 قطعه يافته شده را به خاک مي‌سپارد. پسر ازيريس، هوروس (Horus) انتقام پدر خود را گرفته و عموی خود را می‌کشد. پسر ديگر ازیريس به نام آنوبيس(Anubis) پدر خود را زنده مي کند. و اينک ازيريس به عنوان خداي مردگان شناخته مي‌شود. تنها تکه‌اي از بدن ازيريس که يافت نشد، "آلت تناسلي " او بود که "ست " آن را در نيل انداخته بود و ماهي‌ها آن را بلعيده بودند. به خاطر اين موضوع آسيس آلت تناسلي مصنوعي ساخته بود و در مصر فرقه ججاي براي پرستش آن ايجاد شده بود. عده‌اي معتقدند که ابليسک نمادي از همان بنايي است که آسيس آن را ساخته است. خدای اوزیریس، خدای مردگان و جهان زیرزمینی، خدای محبوب فراماسون‌ها نماد شیطان در مرکز مسیحیت جهان ابليسک ها بعد از سقوط امپراتوري روم تا رنسانس ديگر مطرح نشدند. مهمترين ابليسک در روم (که مشهور به پايتخت ابليسک ها است) در واتيکان مرکز مسيحيان کاتوليک جهان قرار دارد، بنايي به ارتفاع 5/25 متر که در سال 37 ميلادي از مصر به اين شهر منتقل شد، بعدها پاپ سيکستاس پنجم (Sixtus V) تصميم به نصب اين ابليسک در ميدان سنت پيتر (Saint Peter) روبروي کليسايي به همين نام گرفت. پاپ در نظر داشت ابليسک را به واسطه نصب صليب بر روي هرم آن در تمام رم نمادي از تقدس بکند و آن ها را در مقابل تمام کليساهاي مهم شهر قراربدهد تا وسيله‌اي براي ترويج مسيحيت براي زائرين اين شهر باشد. پاپ سيکستاس پنجم قبل از نصب ابليسک در ميدان سنت پيتر، ابليسکي چوبي به جاي آن قرار داد تا مراسم جن‌گيري از ابليسک اصلي به پايان برسد و نصب آن در سال 1586 با به کارگيري 1000 مرد و 140 اسب خاتمه يافت. اربابان کلیسا برای توجیه قرار گرفتن ابلیسک در میدان مذکور چنین می‌گویند: "برای کافران ، ستون هرمی شکل سنگی یک نماد خورشیدی است که نماینده یک جریان حیاتی بین آسمان و زمین ، راهی برای برقراری ارتباط به الهی بود.به عنوان یک اثر تاریخی بت پرست در بزرگترین میدان مسیحی ، آن را نمادی از انسانیت رسیدن به مسیح است." البته این ابلیسک نقش یک ساعت خورشیدی را نیز ایفاء می‌کند و بنا به گفته پاپ بندیکت شانزدهم: "آن ساعت آفتابی غول پیکر برای کمک به خاطر نشان کردن نماز همیشگی خود و روز مقدس در طول سال است." نماد شیطان در پایتخت مسیحیت انتقال دیگر ابلیسک‌ها توسط فراماسون‌ها در قرن نوزدهم فراماسون‌ها ابليسک را به عنوان تنها بنای يادبود ازيريس در معماري بسياري از شهرهاي تمدن غرب وارد کردند، اين موضوع در زمان غارت مصر توسط ناپلئون به اوج خود رسيد. پاريس اولين شهر در تمدن مغرب زمين بود که اين معماري را درون خود جاي داد. در سال 1830 محمدعلي نايب السلطنه مصر به پادشاه فرانسه ابليسکي هديه داد که اينک در ميدان کنکورد (Place de la Concorde) در پاريس وجود دارد. اين ميدان در انقلاب فرانسه به نام ميدان انقلاب خوانده مي‌شد و محلي بود که انقلابيون سر اشراف و کشيشان را به گيوتين مي‌سپردند. ابلیسک میدان کنکورد که هرم آن به دستور شیراک طلاکوبی شد حکاکي‌هاي روي اين ابليسک تعريف و تمجيد از فرعون مصر است. در سال 1998 به دستور رئيس جمهور فرانسه ژاک شيراک هرم رأسي بناي ابليسک را طلاکوبي کردند. در سال 1875 ژنرال جيمز الکساندر(Sir James Alexander) تصميم به انتقال يک ابليسک به لندن گرفت، دکتر اراسموس ويلسون (Erasmus Wilson) از فراماسون‌هاي معروف بود که هزينه انتقال و نصب ابليسک را تقبل کرد. اين ابليسک توسط دو مهندس فراماسون به نام هاي ديکسون(Dixon) و استيفنسون (Stephenson) نصب شد. در سال 1878 کنار رودخانه تايمز (Thames) در لندن اين ابليسک نصب شد و به دليل زحمت فراوان اين جابه جايي و نصب به دکتر ويلسن لقب شواليه اعطا شد. اين ابليسک به سوزن کلئوپاترا (Cleopatra's Needle) معروف است. همانطور که ذکر شد ابليسک‌ها در مصر باستان به صورت دوقلو در دروازه معابد به کار مي‌رفت، جفت ابليسک لندن توسط فراماسون‌ها به نيويورک منتقل شد و در پارک مرکزي شهر(Central Park) کنار موزه متروپليتن (Metropolitan) در سال 1881 نصب شد. هزینه این نقل و انتقال بر عهدخ سرمايه دار و فراماسونر معروف ويليام وندربيلت (William Vanderbilt) بود. در مراسم افتتاحيه پس از نصب اين ابليسک ارکستر 9/000 نفره فراماسونرها برنامه اجرا کردند و جسي آنتوني استاد اعظم،(Grand Master) فراماسونري نيويورک در اين مراسم سخنراني کرد. در اين سخنراني آمده است مصر زادگاه علم (Science)، نجوم، ادبيات و هنر است و ما فراماسونرها بايد به دنبال اصول خود در مصر باستان باشيم و آن اصول را احيا کنيم . وزن کلئوپاترا در لندن و ابلیسک دوقلوی آن در پارک مرکزی نیویورک بزرگترین ابلیسک جهان چگونه بوجود آمد البته در همين قرن نقشه يک ابليسک عظيم در حال اجرا بود. از سال 1848 در شهرواشنگتن پايتخت ايالات متحده آمريکا اجراي اين نقشه آغاز شد و اين ابليسک به يادبود جرج واشنگتن اولين رئيس جمهور آمريکا که از فراماسونرها بود"یادبود واشنگتن" (Washington Monument) نام گرفت. نمایی از ابلیسک واشنگتن و کاخ سفید در تشييع جنازه جرج واشنگتن در سال 1799 که طبق آداب و رسوم فراماسونري برگزار شد، هر فراماسونر يک شاخه درخت اقاقيا به روي تابوت واشنگتن مي‌گذاشت که اين سمبلي بود از بازگشت و زنده شدن ازايريس به اميد زنده ماندن ابدي واشنگتن. در 1885 در سالروز تولد جرج واشنگتن اين ابليسک افتتاح شد. در سخنراني اين مراسم يک فراماسونر مهم گفت: "ما سازندگان جامعه انساني هستيم و سنگ‌هاي اين بنا مردان زنده‌اي هستند که ذهن‌هايشان با عشق الهي روشن شده است و قلب هايشان با يافتن اين عشق پاک مي‌درخشد و نفس‌هايشان اميدوار به زندگي ابدي مثل ازايريس است". وزن اين بنا به 81/000 تن و ارتفاع آن به 555 متر مي‌رسد. در حال حاضر اين ابليسک بزرگترين و بلندترين ابليسک جهان مي‌باشد. اين بنا از کاخ سفيد و کنگره آمريکا کاملاً ديده مي‌شود. از زمان رونالد ريگان (Ronald Reagan) تمامي مراسم سوگندهاي رئيس جمهوران در پاي اين بنا برگزار مي‌شود. ساخت اين بنا 1/300/000 دلار هزينه برمي دارد و وزن هرم رأسي آن 3/300 پوند است. ابليسک واشنگتن به فاصله 900 متري غرب کنگره و 900 متري جنوب خانه اصلي فراماسونري است. در زلزله‌ای که اخیرا در شهر واشنگتن رخ داد آسیب‌هایی به این نماد شیطانی وارد آمد. بنا بر گزارش‌های منتشره دولت آمریکا از چندین گروه مهندسی دعوت کرده است تا نسبت به تعمیر هر چه سریعتر این ابلیسک و مقاوم نمودن آن در برابر آسیب‌‌های احتمالی آتی تلاش نمایند. حذف نماد شیطان از مراسم رمی جمرات در جایگزینی آن با یک دیوار طی سالیان متمادی، حجاج خانه خدا در مراسم رمی جمرات به سوی ستونی شبیه به ابلیک سنگ می‌انداختند تا بدین ترتیب از شیطان برائت جسته و این رانده شده از ملکوت خدا را از دل‌های خود نیز برانند. در سال‌های اخیر و طی تصمیم آل سعود به بازسازی مکه، علاوه بر تخریب‌هایی که در بافت تاریخی کعبه روی داد و نیز ساخت و سازها مشکوکی که پیرامون اطراف مسجدالحرام انجام گرفتند، سه ستون شیطان نیز با یک دیوار جایگزین گردید. طراحی دیوار مراسم رمی جمرات بر عهده یک معمار صهیونیست به نام نورمن فاستر (Norman Foster) بود که طراحی و احداث تعداد زیادی ابلیسک را بر عهده داشته است. آیا این کار با هدف حفذ ستون ابلیسک مانند شیطان از سنگ‌های حجاج انجام گرفته؟ تصاویر ستون‌ها و دیوار‌های شیطان در مراسم رمی جمرات التماس دعا یا علی

تاريخ : پنج شنبه 16 آبان 1392برچسب:ابلیسک چرا وچگونه به وجودآمد, | 12:6 | نويسنده : بسیجی گمنام امام خامنه ای |
ﺷﻨﺎﺧﺖ ﻣﺨﺘﺼﺮﯼ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﺎﻧﯽ ﺍﻣﺎﻡ ﻣﻬﺪﯼ(ﻉ) ﺩﻭﺍﺯﺩﻫﻤﯿﻦ ﭘﯿﺸﻮﺍﯼ ﻣﻌﺼﻮﻡ؛ﺣﻀﺮﺕ ﺣﺠﺔ ﺑﻦ ﺍﻟﺤﺴﻦ ﺍﻟﻤﻬﺪﯼ؛ﺍﻣﺎ ﺯﻣﺎﻥ(ﻋﺞ)؛ﺩﺭ ﻧﯿﻤﮥ ﺷﻌﺒﺎﻥ ﺳﺎﻝ 255 ﻫﺠﺮﯼ ﻗﻤﺮﯼ ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﺳﺎﻣﺮﺍﺀ ﺩﯾﺪﻩ ﺑﻪ ﺟﻬﺎﻥ ﮔﺸﻮﺩ. ﺍﻭ ﻫﻤﻨﺎﻡ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮﺍﺳﻼ‌ﻡ(ﻡ ﺡ ﻡ ﺩ)ﻭ ﻫﻢ ﮐﻨﯿﻪ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ (ﺍﺑﻮﻟﻘﺎﺳﻢ)ﺍﺳﺖ. ﻭﻟﯽ ﭘﯿﺸﻮﺍﯾﺎﻥ ﻣﻌﺼﻮﻡ ﺍﺯ ﺫﮐﺮ ﻧﺎﻡ ﺍﺻﻠﯽ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﻧﻬﯽ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ. ﻭﻟﯽ ﺁﯾﺎ ﻧﻬﯽ ﺍﺋﻤﻪ ﺍﺯ ﺫﮐﺮ ﻧﺎﻡ ﻣﺨﺼﻮﺹ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﯾﮏ ﺍﻗﺪﺍﻡ ﺳﯿﺎﺳﯽ ﻣﻘﻄﻌﯽ ﻭ ﻣﺮﺑﻮﻁ ﺑﻪ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﻏﯿﺒﺖ ﺻﻐﺮﯼ ﺑﻮﺩﻩ ﯾﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺣﺮﻣﺖ ﺫﮐﺮ ﻧﺎﻡ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺗﺎ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻇﻬﻮﺭ ﻭ ﻗﯿﺎﻣﺶ ﺑﺎﻗﯽ ﺍﺳﺖ؟ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﻋﻠﻤﺎﯼ ﺷﯿﻌﻪ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﺧﺘﻼ‌ﻑ ﺍﺳﺖ. ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﺍﻟﻘﺎﺏ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ؛ﺣﺠﺖ،ﻗﺎﺋﻢ،ﺧﻠﻒ ﺻﺎﻟﺢ،ﺻﺎﺣﺐ ﺍﻟﺰﻣﺎﻥ،ﺑﻘﯿﺔ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﺸﻬﻮﺭﺗﺮﯾﻦ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﻬﺪﯼ ﻣﯽ ﺑﺎﺷﺪ. ﭘﺪﺭﺵ،ﭘﯿﺸﻮﺍﯼ ﯾﺎﺯﺩﻫﻢ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻦ ﻋﺴﮑﺮﯼ(ﻉ)ﻭ ﻣﺎﺩﺭﺵ،ﺑﺎﻧﻮﯼ ﮔﺮﺍﻣﯽ ﻧﺮﺟﺲ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻨﺎﻡ ﺭﯾﺤﺎﻧﻪ،ﺳﻮﺳﻦ ﺍﺯ ﺍﻭ ﯾﺎﺩ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﻣﯿﺰﺍﻥ ﻓﻀﯿﻠﺖ ﻭ ﻣﻌﻨﻮﯾﺖ ﻧﺮﺟﺲ ﺧﺎﺗﻮﻥ ﺗﺎ ﺁﻥ ﺣﺪ ﺑﺎﻻ‌ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺣﮑﯿﻤﻪ ﺧﻮﺍﻫﺮ ﺍﻣﺎﻡ ﻫﺎﺩﯼ(ﻉ)ﮐﻪ ﺧﻮﺩ ﺍﺯ ﺑﺎﻧﻮﺍﻥ ﻋﺎﻟﯿﻘﺪﺭ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﺍﻣﺎﻣﺖ ﺑﻮﺩ، ﺍﻭ ﺭﺍ ﺳﺮﺁﻣﺪ ﻭ ﺳﺮﻭﺭ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﺧﻮﯾﺶ، ﻭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺧﺪﻣﺘﮕﺰﺍﺭ ﺍﻭ ﻣﯽ ﻧﺎﻣﯿﺪ. ﺣﻀﺮﺕ ﻣﻬﺪﯼ ﺩﻭ ﺩﻭﺭﻩ ﻏﯿﺒﺖ ﺩﺍﺷﺖ : ﯾﮑﯽ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﻣﺪﺕ(ﻏﯿﺒﺖ ﺻﻐﺮﯼ) ﻭ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺑﻠﻨﺪ ﻣﺪﺕ(ﻏﯿﺒﺖ ﮐﺒﺮﯼ). ﺍﻭﻟﯽ ﺍﺯ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺗﻮﻟﺪ ﺗﺎ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﻧﯿﺎﺑﺖ ﺧﺎﺹ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﻭ ﺩﻭﻣﯽ، ﺑﺎ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺩﻭﺭﻩ ﻧﺨﺴﺖ ﺁﻏﺎﺯ ﺷﺪ ﻭ ﺗﺎ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻇﻬﻮﺭ ﻭ ﻗﯿﺎﻡ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﻃﻮﻝ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮐﺸﯿﺪ. ﺗﻮﻟﺪ ﺣﻀﺮﺕ ﻣﻬﺪﯼ(ﻉ)ﺍﺯ ﺩﯾﺪﮔﺎﻩ ﻋﻠﻤﺎﯼ ﺍﻫﻞ ﺳﻨﺖ ﭼﻨﺎﻧﮑﻪ ﺩﺭ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺗﻮﺿﯿﺢ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﺩﺍﺩ، ﺍﻋﺘﻘﺎﺩ ﺑﻪ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﻣﻬﺪﻭﯾﺖ ﺍﺧﺘﺼﺎﺹ ﺑﻪ ﺷﯿﻌﻪ ﻧﺪﺍﺭﺩ، ﺑﻠﮑﻪ ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ ﺭﻭﺍﯾﺎﺕ ﻓﺮﺍﻭﺍﻧﯽ ﺍﺯ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮﺍﮐﺮﻡ(ﺹ)ﺭﺳﯿﺪﻩ، ﻋﻠﻤﺎﯼ ﺍﻫﻞ ﺳﻨﺖ ﻧﯿﺰ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺭﺍ ﻗﺒﻮﻝ ﺩﺍﺭﻧﺪ. ﻣﻨﺘﻬﺎ ﺁﻧﺎﻥ ﻧﻮﻋﺎً ﺗﻮﻟﺪ ﺣﻀﺮﺕ ﻣﻬﺪﯼ ﺭﺍ ﺍﻧﮑﺎﺭ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ: ﺷﺨﺼﯿﺘﯽ ﮐﻪ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺍﺳﻼ‌ﻡ ﺍﺯ ﻗﯿﺎﻡ ﺍﻭ(ﭘﺲ ﺍﺯ ﻏﯿﺒﺖ)ﺧﺒﺮ ﺩﺍﺩﻩ ، ﻫﻨﻮﺯ ﻣﺘﻮﻟﺪ ﻧﺸﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﺭ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﺗﻮﻟﺪ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﯾﺎﻓﺖ. ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺣﺎﻝ ﺗﻌﺪﺍﺩ ﻗﺎﺑﻞ ﺗﻮﺟﻬﯽ ﺍﺯ ﻣﻮﺭﺧﺎﻥ ﻭ ﻣﺤﺪﺛﺎﻥ ﺍﻫﻞ ﺳﻨﺖ، ﺗﻮﻟﺪ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺭﺍ ﺩﺭ ﮐﺘﺐ ﺧﻮﺩ ﺫﮐﺮ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﯾﮏ ﻭﺍﻗﻌﯿﺖ ﺩﺍﻧﺴﺘﻪ ﺍﻧﺪ. ﺑﻌﻀﯽ ﺍﺯ ﭘﮋﻭﻫﺸﮕﺮﺍﻥ ﻧﺎﻡ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﺻﺪ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﻌﺮﻓﯽ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ. *** ﺩﯾﺪﺍﺭ ﺣﻀﺮﺕ ﻣﻬﺪﯼ(ﻉ) ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎ ﮐﻪ ﺣﮑﻮﻣﺖ ﺳﺘﻤﮕﺮ ﻋﺒﺎﺳﯽ، ﺑﻪ ﻣﻨﻈﻮﺭ ﺩﺳﺘﯿﺎﺑﯽ ﺑﻪ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻦ ﻋﺴﮑﺮﯼ(ﻉ) ﻭ ﮐﺸﺘﻦ ﺍﻭ، ﺧﺎﻧﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺍ ﺑﺸﺪﺕ ﺗﺤﺖ ﮐﻨﺘﺮﻝ ﻭ ﻣﺮﺍﻗﺒﺖ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩ، ﺗﻮﻟﺪ ﺣﻀﺮﺕ ﻣﻬﺪﯼ(ﻉ)ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ ﻃﺮﺡ ﺩﻗﯿﻖ ﻭ ﻣﻨﻈﻤﯽ ﮐﻪ ﭘﯿﺸﺎﯾﺶ، ﺍﺯ ﺳﻮﯼ ﺍﻣﺎﻡ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺭﺩ ﺭﯾﺨﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ، ﮐﺎﻣﻼ‌ً ﺑﺼﻮﺭﺕ ﻣﺨﻔﯽ ﻭ ﺩﻭﺭ ﺍﺯ ﭼﺸﻢ ﻣﺮﺩﻡ(ﻭ ﺣﺘﯽ ﺷﯿﻌﯿﺎﻥ)ﺻﻮﺭﺕ ﮔﺮﻓﺖ. ﻣﺴﺘﻨﺪﺗﺮﯾﻦ ﮔﺰﺍﺭﺵ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺯﻣﯿﻨﻪ، ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﺣﮑﯿﻤﻪ ﻋﻤﻪ ﺣﻀﺮﺕ ﻋﺴﮑﺮﯼ(ﻉ)ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ .ﺍﻣﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺗﻮﺟﻪ ﺩﺍﺷﺖ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﭘﻨﻬﺎﻧﮑﺎﺭﯼ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻣﻌﻨﺎ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺑﻌﺪﻫﺎ ﯾﻌﻨﯽ ﺩﺭ ﻣﺪﺕ 5-6 ﺳﺎﻝ ﺁﻏﺎﺯﻋﻤﺮ ﺍﻭ، ﮐﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﯾﺎﺯﺩﻫﻢ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺣﯿﺎﺕ ﺑﻮﺩ، ﮐﺴﯽ ﺁﻥ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭ ﺭﺍ ﻧﺪﯾﺪﻩ ﺑﻮﺩ، ﺑﻠﮑﻪ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺧﺎﺻﯽ ﺍﺯ ﺷﯿﻌﯿﺎﻥ ﺩﺭ ﻓﺮﺻﺘﻬﺎﯼ ﻣﻨﺎﺳﺐ ﻭ ﮔﻮﻧﺎﮔﻮﻥ ﺑﻪ ﺩﯾﺪﺍﺭ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﻧﺎﺋﻞ ﻣﯽ ﺷﺪﻧﺪ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺗﻮﻟﺪ ﻭ ﻭﺟﻮﺩ ﻭﯼ ﯾﻘﯿﻦ ﺣﺎﺻﻞ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺩﺭ ﻣﻮﻗﻊ ﻟﺰﻭﻡ ﺑﻪ ﺷﯿﻌﯿﺎﻥ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﻃﻼ‌ﻉ ﺩﻫﻨﺪ. ﺩﺍﻧﺸﻤﻨﺪﺍﻥ ﻣﺎ ﺟﺮﯾﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﺩﯾﺪﺍﺭﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺼﻮﺭﺕ ﮔﺴﺘﺮﺩﻩ ﮔﺰﺍﺭﺵ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ، ﻭﻟﯽ ﺷﺎﯾﺪ ﻣﻬﻤﺘﺮﯾﻦ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﯾﺪﺍﺭ ﭼﻬﻞ ﺗﻦ ﺍﺯ ﺍﺻﺤﺎﺏ ﺍﻣﺎﻡ ﻋﺴﮑﺮﯼ(ﻉ) ﺑﺎ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﺗﻔﺼﯿﻞ ﺁﻥ ﺑﺪﯾﻦ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ : ﺣﺴﻦ ﺑﻦ ﯾﻌﻘﻮﺏ ﺑﻦ ﻧﻮﺡ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ : ﻣﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﭘﺮﺳﺶ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺍﻣﺎﻡ ﺑﻌﺪﯼ، ﺑﻪ ﻣﺤﻀﺮ ﺍﻣﺎﻡ ﻋﺴﮑﺮﯼ(ﻉ)ﺭﻓﺘﯿﻢ. ﺩﺭ ﻣﺠﻠﺲ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﭼﻬﻞ ﻧﻔﺮ ﺣﻀﻮﺭ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ. ﻋﺜﻤﺎﻥ ﺑﻦ ﺳﻌﯿﺪ ﻋﻤﺮﯼ-ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻭﮐﻼ‌ﯼ ﺑﻌﺪﯼ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ-ﺑﭙﺎ ﺧﺎﺳﺖ ﻭ ﻋﺮﺽ ﮐﺮﺩ : ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺍﺯ ﻣﻮﺿﻮﻋﯽ ﺳﻮﺍﻝ ﮐﻨﻢ ﮐﻪ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺁﻥ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺩﺍﻧﺎﺗﺮﯼ. ﺍﻣﺎﻡ ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﺑﻨﺸﯿﻦ. ﻋﺜﻤﺎﻥ ﺑﺎ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﯽ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﻣﺠﻠﺲ ﺧﺎﺭﺝ ﺷﻮﺩ. ﺣﻀﺮﺕ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺍﺯ ﻣﺠﻠﺲ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻧﺮﻭﺩ. ﮐﺴﯽ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻧﺮﻓﺖ ﻭ ﻣﺪﺗﯽ ﮔﺬﺷﺖ. ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺍﻣﺎﻡ، ﻋﺜﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺻﺪﺍ ﮐﺮﺩ. ﺍﻭ ﺑﭙﺎ ﺧﺎﺳﺖ . ﺣﻀﺮﺕ ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﯿﺪ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﺑﮕﻮﯾﻢ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﭼﻪ ﺑﻪ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﯾﺪ؟ ﻫﻤﻪ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺑﻔﺮﻣﺎﯾﯿﺪ. ﺍﻣﺎﻡ ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﺑﻪ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﯾﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺣﺠﺖ ﻭ ﺍﻣﺎﻡ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺑﭙﺮﺳﯿﺪ. ﮔﻔﺘﻨﺪ:ﺁﺭﯼ. ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﭘﺴﺮﯼ ﻧﻮﺭﺍﻧﯽ ﻫﻤﭽﻮﻥ ﭘﺎﺭﻩ ﻣﺎﻩ ﮐﻪ ﺷﺒﯿﻪ ﺗﺮﯾﻦ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﻋﺴﮑﺮﯼ(ﻉ) ﺑﻮﺩ، ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪ. ﺣﻀﺮﺕ ﺑﺎ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ : « ﺍﯾﻦ، ﺍﻣﺎﻡ ﺷﻤﺎ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﻦ ﻭ ﺟﺎﻧﺸﯿﻦ ﻣﻦ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﺷﻤﺎﺳﺖ. ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﻃﺎﻋﺖ ﮐﻨﯿﺪ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺍﺧﺘﻼ‌ﻑ ﻧﮑﻨﯿﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺻﻮﺭﺕ ﻫﻼ‌ﮎ ﻣﯽ ﺷﻮﯾﺪ ﻭ ﺩﯾﻨﺘﺎﻥ ﺗﺒﺎﻩ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﺩ...». *** ﻋﻠﻞ ﺳﯿﺎﺳﯽ - ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﻏﯿﺒﺖﺷﮑﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺭﻫﺒﺮﯼ ﭘﯿﺸﻮﺍﯾﺎﻥ ﺍﻟﻬﯽ ﺑﻪ ﻣﻨﻈﻮﺭ ﻫﺪﺍﯾﺖ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﻪ ﺳﺮ ﻣﻨﺰﻝ ﮐﻤﺎﻝ ﻣﻄﻠﻮﺏ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺍﻣﺮ ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺗﯽ ﻣﯿﺴﺮ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺁﻣﺎﺩﮔﯽ ﺑﻬﺮﻩ ﺑﺮﺩﺍﺭﯼ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻫﺪﺍﯾﺖ ﺍﻟﻬﯽ ﺭﺍ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ. ﺍﮔﺮ ﭼﻨﯿﻦ ﺯﻣﯿﻨﻪ ﻣﺴﺎﻋﺪﯼ ﺩﺭ ﻣﺮﺩﻡ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ، ﺣﻀﻮﺭ ﭘﯿﺸﻮﺍﯾﺎﻥ ﺁﺳﻤﺎﻧﯽ ﺩﺭ ﺑﯿﻦ ﻣﺮﺩﻡ ﺛﻤﺮﯼ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺷﺖ. ﻣﺘﺄﺳﻔﺎﻧﻪ ﻓﺸﺎﺭﻫﺎ ﻭ ﺗﻀﯿﯿﻘﺎﺗﯽ ﮐﻪ ﺑﻮﯾﮋﻩ ﺍﺯ ﺯﻣﺎﻥ ﺍﻣﺎﻡ ﺟﻮﺍﺩ(ﻉ)ﺑﻪ ﺑﻌﺪ ﺑﺮ ﺍﻣﺎﻣﺎﻥ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪ، ﻭ ﻣﺤﺪﻭﺩﯾﺖ ﻫﺎﯼ ﻓﻮﻕ ﺍﻟﻌﺎﺩﻩ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺑﺮﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﺩﯾﺪ-ﺑﻄﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﻓﻌﺎﻟﯿﺖ ﻫﺎﯼ ﺍﻣﺎﻡ ﯾﺎﺯﺩﻫﻢ ﻭ ﺩﻭﺍﺯﺩﻫﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺣﺪﺍﻗﻞ ﺭﺳﺎﻧﯿﺪ-ﻧﺸﺎﻥ ﺩﺍﺩ ﮐﻪ ﺯﻣﯿﻨﻪ ﻣﺴﺎﻋﺪ ﺟﻬﺖ ﺑﻬﺮﻩ ﻣﻨﺪﯼ ﺍﺯ ﻫﺪﺍﯾﺖ ﻫﺎ ﻭ ﺭﺍﻫﺒﺮﯼ ﻫﺎﯼ ﺍﻣﺎﻣﺎﻥ ﺩﺭ ﺟﺎﻣﻌﻪ (ﺩﺭ ﺣﺪ ﻧﺼﺎﺏ ﻻ‌ﺯﻡ) ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﺩ. ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺭﻭ ﺣﮑﻤﺖ ﺍﻟﻬﯽ ﺍﻗﺘﻀﺎﺀ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﭘﯿﺸﻮﺍﯼ ﺩﻭﺍﺯﺩﻫﻢ، ﺑﻪ ﺗﻔﺼﯿﻠﯽ ﮐﻪ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﮔﻔﺖ، ﻏﯿﺒﺖ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ ﮐﻨﺪ ﺗﺎ ﻣﻮﻗﻌﯽ ﮐﻪ ﺁﻣﺎﺩﮔﯽ ﻻ‌ﺯﻡ ﺩﺭ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺑﻮﺟﻮﺩ ﺁﯾﺪ. ﺍﻟﺒﺘﻪ ﻫﻤﻪ ﺍﺳﺮﺍﺭ ﻏﯿﺒﺖ ﺑﺮ ﻣﺎ ﺭﻭﺷﻦ ﻧﯿﺴﺖ ﻭﻟﯽ ﺷﺎﯾﺪ ﻧﮑﺘﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﮔﻔﺘﯿﻢ ﺭﻣﺰ ﺍﺳﺎﺳﯽ ﻏﯿﺒﺖ ﺑﺎﺷﺪ. ﺩﺭ ﺭﻭﺍﯾﺎﺕ ﻣﺎ ﺷﯿﻌﯿﺎﻥ، ﺩﺭ ﺯﻣﯿﻨﻪ ﻋﻠﻞ ﻭ ﺍﺳﺒﺎﺏ ﻏﯿﺒﺖ، ﺭﻭﯼ ﺳﻪ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺗﮑﯿﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ : ﺍﻟﻒ- ﺁﺯﻣﺎﯾﺶ ﻣﺮﺩﻡﭼﻨﺎﻧﮑﻪ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯿﻢ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺳﻨﺖ ﻫﺎﯼ ﺛﺎﺑﺖ ﺍﻟﻬﯽ، ﺁﺯﻣﺎﯾﺶ ﺑﻨﺪﮔﺎﻥ ﻭ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺻﺎﻟﺤﺎﻥ ﻭ ﮔﺰﯾﻨﺶ ﭘﺎﮐﺎﻥ ﺍﺳﺖ. ﺻﺤﻨﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺻﺤﻨﻪ ﺁﺯﻣﺎﯾﺶ ﺍﺳﺖ ﺗﺎ ﺑﻨﺪﮔﺎﻥ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺭﺍﻩ ﺩﺭ ﭘﺮﺗﻮ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﻭ ﺻﺒﺮ ﻭ ﺗﺴﻠﯿﻢ ﺧﻮﯾﺶ ﺩﺭ ﭘﯿﺮﻭﯼ ﺍﺯ ﺍﻭﺍﻣﺮ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ، ﺗﺮﺑﯿﺖ ﯾﺎﻓﺘﻪ ﻭ ﺑﻪ ﮐﻤﺎﻝ ﺑﺮﺳﻨﺪ ﻭ ﺍﺳﺘﻌﺪﺍﺩﻫﺎﯼ ﻧﻬﻔﺘﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺷﮑﻮﻓﺎ ﮔﺮﺩﺩ. ﺩﺭ ﺍﺛﺮ ﻏﯿﺒﺖ ﺣﻀﺮﺕ ﻣﻬﺪﯼ(ﻉ) ، ﻣﺮﺩﻡ ﺁﺯﻣﺎﯾﺶ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ: ﮔﺮﻭﻫﯽ ﮐﻪ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺍﺳﺘﻮﺍﺭﯼ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ، ﺑﺎﻃﻨﺸﺎﻥ ﻇﺎﻫﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺩﺳﺘﺨﻮﺵ ﺷﮏ ﻭ ﺗﺮﺩﯾﺪ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ ﻭ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺩﺭ ﺍﻋﻤﺎﻕ ﻗﻠﺒﺸﺎﻥ ﺭﯾﺸﻪ ﺩﻭﺍﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺳﺒﺐ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﻇﻬﻮﺭ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﻭ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﮔﯽ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺷﺪﺍﯾﺪ، ﭘﺨﺘﻪ ﺗﺮ ﻭ ﺷﺎﯾﺴﺘﻪ ﺗﺮ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺩﺭﺟﺎﺕ ﺑﻠﻨﺪﯼ ﺍﺯ ﺍﺟﺮ ﻭ ﭘﺎﺩﺍﺵ ﺍﻟﻬﯽ ﻧﺎﺋﻞ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ. ﺍﻣﺎﻡ ﻣﻮﺳﯽ ﺑﻦ ﺟﻌﻔﺮ(ﻉ) ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﭘﻨﺠﻤﯿﻦ ﻓﺮﺯﻧﺪﻡ ﻏﺎﺋﺐ ﺷﺪ، ﻣﻮﺍﻇﺐ ﺩﯾﻦ ﺧﻮﺩ ﺑﺎﺷﯿﺪ، ﻣﺒﺎﺩﺍ ﮐﺴﯽ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﯾﻦ ﺧﺎﺭﺝ ﮐﻨﺪ. ﺍﻭ ﻧﺎﮔﺰﯾﺮ ﻏﯿﺒﺘﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺷﺖ ﺑﻄﻮﺭﯾﮑﻪ ﮔﺮﻭﻫﯽ ﺍﺯ ﻣﻮﻣﻨﺎﻥ ﺍﺯ ﻋﻘﯿﺪﻩ ﺧﻮﯾﺶ ﺑﺮﻣﯽ ﮔﺮﺩﻧﺪ. ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﻪ ﻭﺳﯿﻠﻪ ﻏﯿﺒﺖ، ﺑﻨﺪﮔﺎﻥ ﺧﻮﯾﺶ ﺭﺍ ﺁﺯﻣﺎﯾﺶ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ... ﺍﺯ ﺳﺨﻨﺎﻥ ﭘﯿﺸﻮﺍﯾﺎﻥ ﺍﺳﻼ‌ﻡ ﺑﺮﻣﯽ ﺁﯾﺪ ﮐﻪ ﺁﺯﻣﺎﯾﺶ ﺑﻮﺳﯿﻠﻪ ﻏﯿﺒﺖ ﺣﻀﺮﺕ ﻣﻬﺪﯼ، ﺍﺯ ﺳﺨﺖ ﺗﺮﯾﻦ ﺁﺯﻣﺎﯾﺶ ﻫﺎﯼ ﺍﻟﻬﯽ ﺍﺳﺖ. ﻭﺍﯾﻦ ﺳﺨﺘﯽ ﺍﺯ ﺩﻭ ﺟﻬﺖ ﺍﺳﺖ : 1- ﺍﺯ ﺟﻬﺖ ﺍﺻﻞ ﻏﯿﺒﺖ، ﮐﻪ ﭼﻮﻥ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻃﻮﻻ‌ﻧﯽ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺳﺘﺨﻮﺵ ﺷﮏ ﻭ ﺗﺮﺩﯾﺪ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﻧﺪ. ﺑﺮﺧﯽ ﺩﺭ ﺍﺻﻞ ﺗﻮﻟﺪ ﻭ ﺑﺮﺧﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﺩﺭ ﺩﻭﺍﻡ ﻋﻤﺮ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺷﮏ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺟﺰ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺁﺯﻣﻮﺩﻩ ﻭ ﻣﺨﻠﺺ ﻭ ﺩﺍﺭﺍﯼ ﺷﻨﺎﺧﺖ ﻋﻤﯿﻖ، ﮐﺴﯽ ﺑﺮ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﻭ ﻋﻘﯿﺪﻩ ﺑﻪ ﺍﻣﺎﻣﺖ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺑﺎﻗﯽ ﻧﻤﯽ ﻣﺎﻧﺪ. ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺍﺳﻼ‌ﻡ(ﺹ) ﺿﻤﻦ ﺣﺪﯾﺚ ﻣﻔﺼﻠﯽ ﻣﯽ ﻓﺮﻣﺎﯾﺪ: ﻣﻬﺪﯼ ﺍﺯ ﺩﯾﺪﻩ ﺷﯿﻌﯿﺎﻥ ﻭ ﭘﯿﺮﻭﺍﻧﺶ ﻏﺎﺋﺐ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺟﺰ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺩﻟﻬﺎﯼ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺟﻬﺖ ﺍﯾﻤﺎﻥ، ﺷﺎﯾﺴﺘﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻩ، ﺩﺭ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩ ﺑﻪ ﺍﻣﺎﻣﺖ ﺍﻭ ﺍﺳﺘﻮﺍﺭ ﻧﻤﯽ ﻣﺎﻧﻨﺪ. 2- ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﺳﺨﺘﯽ ﻫﺎ ﻭ ﻓﺸﺎﺭﻫﺎ ﻭ ﭘﯿﺸﺎﻣﺪﻫﺎﯼ ﻧﺎ ﮔﻮﺍﺭ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﻏﯿﺒﺖ ﺭﺥ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﺩﮔﺮﮔﻮﻥ ﻣﯽ ﺳﺎﺯﺩ، ﺑﻄﻮﺭﯾﮑﻪ ﺣﻔﻆ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﻭ ﺍﺳﺘﻘﺎﻣﺖ ﺩﺭ ﺩﯾﻦ، ﮐﺎﺭﯼ ﺳﺨﺖ ﻭ ﺩﺷﻮﺍﺭ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﺩ ﻭ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺭ ﻣﻌﺮﺽ ﻣﺨﺎﻃﺮﺍﺕ ﺷﺪﯾﺪ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﺩ. ﺏ- ﺣﻔﻆ ﺟﺎﻥ ﺍﻣﺎﻡﺧﺪﺍﻭﻧﺪ، ﺑﻪ ﻭﺳﯿﻠﻪ ﻏﯿﺒﺖ، ﺍﻣﺎﻡ ﺩﻭﺍﺯﺩﻫﻢ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻗﺘﻞ ﺣﻔﻆ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ؛ ﺯﯾﺮﺍ ﺍﮔﺮ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﺯ ﻫﻤﺎﻥ ﺁﻏﺎﺯ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﻣﺮﺩﻡ ﻇﺎﻫﺮ ﻣﯽ ﺷﺪ، ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﯽ ﮐﺸﺘﻨﺪ. ﺑﺮ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺎﺱ ﺍﮔﺮ ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﻣﻮﻋﺪ ﻣﻨﺎﺳﺐ ﻧﯿﺰ ﻇﺎﻫﺮ ﺷﻮﺩ، ﺑﺎﺯ ﺟﺎﻥ ﺍﻭ ﺑﻪ ﺧﻄﺮ ﻣﯽ ﺍﻓﺘﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﺄﻣﻮﺭﯾﺖ ﺍﻟﻬﯽ ﻭ ﺍﻫﺪﺍﻑ ﺑﻠﻨﺪ ﺍﺻﻼ‌ﺣﯽ ﺧﻮﺩ ﻣﻮﻓﻖ ﻧﻤﯽ ﮔﺮﺩﺩ. ﺯﺭﺍﺭﻩ، ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﯾﺎﺭﺍﻥ ﺍﻣﺎﻡ ﺻﺎﺩﻕ(ﻉ) ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ : ﺍﻣﺎﻡ ﺻﺎﺩﻕ(ﻉ) ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ : ﺍﻣﺎﻡ ﻣﻨﺘﻈﺮ، ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﻗﯿﺎﻡ ﺧﻮﯾﺶ ﻣﺪﺗﯽ ﺍﺯ ﭼﺸﻤﻬﺎ ﻏﺎﯾﺐ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ. ﻋﺮﺽ ﮐﺮﺩﻡ ﭼﺮﺍ؟ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ : ﺑﺮ ﺟﺎﻥ ﺧﻮﯾﺶ ﺑﯿﻤﻨﺎﮎ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ. ﺝ- ﺁﺯﺍﺩﯼ ﺍﺯ ﯾﻮﻍ ﺑﯿﻌﺖ ﺑﺎ ﻃﺎﻏﻮﺗﺎﻥ ﺯﻣﺎﻥﭘﯿﺸﻮﺍﯼ ﺩﻭﺍﺯﺩﻫﻢ، ﻫﯿﭻ ﺭﮊﯾﻤﯽ ﺭﺍ، ﺣﺘﯽ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﺗﻘﯿﻪ، ﺑﻪ ﺭﺳﻤﯿﺖ ﻧﺸﻨﺎﺧﺘﻪ ﻭ ﻧﻤﯽ ﺷﻨﺎﺳﺪ. ﺍﻭ ﻣﺎﻣﻮﺭ ﺑﻪ ﺗﻘﯿﻪ ﺍﺯ ﻫﯿﭻ ﺣﺎﮐﻢ ﻭ ﺳﻠﻄﺎﻧﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﻭ ﺗﺤﺖ ﺣﮑﻮﻣﺖ ﻭ ﺳﻠﻄﻨﺖ ﻫﯿﭻ ﺳﺘﻤﮕﺮﯼ ﺩﺭ ﻧﯿﺎﻣﺪﻩ ﻭ ﺩﺭﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺁﻣﺪ، ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﻣﻄﺎﺑﻖ ﻭﻇﯿﻔﻪ ﺧﻮﺩ ﻋﻤﻞ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺩﯾﻦ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺑﻄﻮﺭ ﮐﺎﻣﻞ ﻭ ﺑﯽ ﻫﯿﭻ ﭘﺮﺩﻩ ﭘﻮﺷﯽ ﻭ ﺑﯿﻢ ﻭ ﻣﻼ‌ﺣﻈﻪ ﺍﯼ ﺍﺟﺮﺍ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ. ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﯾﻦ ﺟﺎﯼ ﻫﯿﭻ ﻋﻬﺪ ﻭ ﻣﯿﺜﺎﻕ ﻭ ﺑﯿﻌﺖ ﺑﺎ ﮐﺴﯽ ﻭ ﻣﺮﺍﻋﺎﺕ ﻭ ﻣﻼ‌ﺣﻈﻪ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺑﺎﻗﯽ ﻧﻤﯽ ﻣﺎﺗﺪ. ﺣﺴﻦ ﺑﻦ ﻓﻀﺎﻝ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ : ﺍﻣﺎﻡ ﻫﺸﺘﻢ(ﻉ) ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ : ﮔﻮﯾﯽ ﺷﯿﻌﯿﺎﻧﻢ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﻢ ﮐﻪ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻣﺮﮒ ﺳﻮﻣﯿﻦ ﻓﺮﺯﻧﺪﻡ(ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻦ ﻋﺴﮑﺮﯼ(ﻉ)) ﺩﺭ ﺟﺴﺘﺠﻮﯼ ﺍﻣﺎﻡ ﺧﻮﺩ، ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﺭﺍ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﻧﺪ ﺍﻣﺎ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﯾﺎﺑﻨﺪ. ﻋﺮﺽ ﮐﺮﺩﻡ : ﭼﺮﺍ؟ ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺎ ﺷﻤﺸﯿﺮ ﻗﯿﺎﻡ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ، ﺑﯿﻌﺖ ﮐﺴﯽ ﺩﺭ ﮔﺮﺩﻥ ﻭﯼ ﻧﺒﺎﺷﺪ. *** ﻏﯿﺒﺖ ﺻﻐﺮﯼ ﻭ ﮐﺒﺮﯼﭼﻨﺎﻧﮑﻪ ﮔﻔﺘﯿﻢ ﻏﯿﺒﺖ ﺍﻣﺎﻡ ﻣﻬﺪﯼ(ﻉ) ﺑﻪ ﺩﻭ ﺩﻭﺭﻩ ﺗﻘﺴﯿﻢ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ : ﻏﯿﺒﺖ ﺻﻐﺮﯼ ﻭ ﻏﯿﺒﺖ ﮐﺒﺮﯼ. ﻏﯿﺒﺖ ﺻﻐﺮﯼ ﺍﺯ ﺳﺎﻝ 260 ﻫﺠﺮﯼ(ﺳﺎﻝ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺍﻣﺎﻡ ﯾﺎﺯﺩﻫﻢ) ﺗﺎ ﺳﺎﻝ 329(ﺳﺎﻝ ﺩﺭﮔﺬﺷﺖ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﻧﺎﺋﺐ ﺧﺎﺹ ﺍﻣﺎﻡ) ﯾﻌﻨﯽ ﺣﺪﻭﺩ 69 ﺳﺎﻝ ﺑﻮﺩ. ﺩﺭ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﻏﯿﺒﺖ ﺻﻐﺮﯼ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺷﯿﻌﯿﺎﻥ ﺑﺎ ﺍﻣﺎﻡ ﺑﻄﻮﺭ ﮐﻠﯽ ﻗﻄﻊ ﻧﺒﻮﺩ ﻭ ﺁﻧﺎﻥ ﺑﻪ ﮔﻮﻧﻪ ﺍﯼ ﺧﺎﺹ ﻭ ﻣﺤﺪﻭﺩ ﺑﺎ ﺍﻣﺎﻡ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ. ﺗﻮﺿﯿﺢ ﺁﻧﮑﻪ : ﺩﺭ ﻃﻮﻝ ﺍﯾﻦ ﻣﺪﺕ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻣﺸﺨﺼﯽ (ﮐﻪ ﺫﮐﺮﺷﺎﻥ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺁﻣﺪ) ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻧﺎﯾﺐ ﺧﺎﺹ ﺑﺎ ﺣﻀﺮﺕ ﺩﺭ ﺗﻤﺎﺱ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﺷﯿﻌﯿﺎﻥ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻨﺪ ﺑﻪ ﻭﺳﯿﻠﻪ ﺁﻧﺎﻥ، ﻣﺴﺎﺋﻞ ﻭ ﻣﺸﮑﻼ‌ﺕ ﺧﻮﯾﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﺮﺽ ﺍﻣﺎﻡ ﺑﺮﺳﺎﻧﻨﺪ ﻭ ﺗﻮﺳﻂ ﺁﻧﺎﻥ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺭﯾﺎﻓﺖ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﺣﺘﯽ ﮔﺎﻩ ﺑﻪ ﺩﯾﺪﺍﺭ ﺍﻣﺎﻡ ﻧﺎﺋﻞ ﺷﻮﻧﺪ. ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺭﻭ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻥ ﮔﻔﺖ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﺪﺕ، ﺍﻣﺎﻡ، ﻫﻢ ﻏﺎﯾﺐ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻫﻢ ﻧﺒﻮﺩ. ﺍﯾﻦ ﺩﻭﺭﻩ ﺭﺍ ﻣﯿﺘﻮﺍﻥ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﺳﺎﺯﯼ ﺷﯿﻌﯿﺎﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﻏﯿﺒﺖ ﮐﺒﺮﯼ ﺩﺍﻧﺴﺖ ﮐﻪ ﻃﯽ ﺁﻥ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺍﻣﺎﻡ ﺑﺎ ﺷﯿﻌﯿﺎﻥ ﺑﺎ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺘﯽ ﺩﺭ ﻫﻤﯿﻦ ﺣﺪ ﻧﯿﺰ ﻗﻄﻊ ﺷﺪ ﻭ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﻣﻮﻇﻒ ﺷﺪﻧﺪ ﺩﺭ ﺍﻣﻮﺭ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﻧﺎﯾﺒﺎﻥ ﻋﺎﻡ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ، ﯾﻌﻨﯽ ﻓﻘﻬﺎﯼ ﻭﺍﺟﺪ ﺷﺮﺍﯾﻂ ﻭ ﺁﺷﻨﺎﯾﺎﻥ ﺑﻪ ﺍﺣﮑﺎﻡ ﺍﺳﻼ‌ﻡ ﺭﺟﻮﻉ ﮐﻨﻨﺪ. ﺍﮔﺮ ﻏﯿﺒﺖ ﮐﺒﺮﯼ ﯾﮑﺒﺎﺭﻩ ﻭ ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﺭﺥ ﻣﯽ ﺩﺍﺩ ﻣﻤﮑﻦ ﺑﻮﺩ ﻣﻮﺟﺐ ﺍﻧﺤﺮﺍﻑ ﺍﻓﮑﺎﺭ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺫﻫﻨﻬﺎ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﭘﺬﯾﺮﺵ ﺁﻥ ﻧﺒﺎﺷﺪ. ﺍﻣﺎ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺍﺯ ﺯﻣﯿﻨﻪ ﺳﺎﺯﯼ ﻫﺎﯼ ﻣﺪﺑﺮﺍﻧﻪ ﺍﻣﺎﻣﺎﻥ ﭘﯿﺸﯿﻦ، ﺩﺭ ﻃﻮﻝ ﻏﯿﺒﺖ ﺻﻐﺮﯼ، ﺑﺘﺪﺭﯾﺞ ﺫﻫﻨﻬﺎ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﺷﺪ ﻭ ﺑﻌﺪ، ﻣﺮﺣﻠﻪ ﻏﯿﺒﺖ ﮐﺎﻣﻞ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﯾﺪ. ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﺍﻣﮑﺎﻥ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﻧﺎﯾﺒﺎﻥ ﺧﺎﺹ ﺑﺎ ﺍﻣﺎﻡ ﺩﺭ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﻏﯿﺒﺖ ﺻﻐﺮﯼ، ﻭ ﻧﯿﺰ ﺷﺮﻓﯿﺎﺑﯽ ﺑﺮﺧﯽ ﺍﺯ ﺷﯿﻌﯿﺎﻥ ﺑﻪ ﻣﺤﻀﺮ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺩﻭﺭﻩ، ﻣﺴﺌﻠﻪ ﻭﻻ‌ﺩﺕ ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺭﺍ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺗﺜﺒﯿﺖ ﮐﺮﺩ. ﺑﺎ ﺳﭙﺮﯼ ﺷﺪﻥ ﺩﻭﺭﻩ ﻏﯿﺒﺖ ﺻﻐﺮﯼ، ﻏﯿﺒﺖ ﮐﺒﺮﯼ ﻭ ﺩﺭﺍﺯ ﻣﺪﺕ ﺍﻣﺎﻡ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﺗﺎ ﮐﻨﻮﻥ ﻧﯿﺰ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻧﯿﺰ ﺗﺎ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﺫﻥ ﻇﻬﻮﺭ ﻭ ﻗﯿﺎﻡ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺑﺪﻫﺪ، ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺷﺖ. ﻏﯿﺒﺖ ﺩﻭﮔﺎﻧﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺩﻭﺍﺯﺩﻫﻢ، ﺳﺎﻟﻬﺎ ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﺗﻮﻟﺪ ﺍﻭ ﺗﻮﺳﻂ ﺍﻣﺎﻣﺎﻥ ﻗﺒﻠﯽ، ﭘﯿﺸﮕﻮﯾﯽ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺍﺯ ﻫﻤﺎﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺗﻮﺳﻂ ﺭﺍﻭﯾﺎﻥ ﻭ ﻣﺤﺪﺛﺎﻥ، ﺣﻔﻆ ﻭ ﻧﻘﻞ ﻭ ﺩﺭ ﮐﺘﺎﺏ ﻫﺎﯼ ﺣﺪﯾﺚ ﻧﻘﻞ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻧﻤﻮﻧﻪ ﺑﻪ ﻧﻘﻞ ﭼﻨﺪ ﺣﺪﯾﺚ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺯﻣﯿﻨﻪ ﺍﮐﺘﻔﺎ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ : 1- ﺍﻣﯿﺮ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﻋﻠﯽ(ﻉ) ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﻏﺎﯾﺐ ﻣﺎ ، ﺩﻭ ﻏﯿﺒﺖ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺷﺖ ﮐﻪ ﯾﮑﯽ ﻃﻮﻻ‌ﻧﯽ ﺗﺮ ﺍﺯ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ. ﺩﺭ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﻏﯿﺒﺖ ﺍﻭ، ﺗﻨﻬﺎ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﺩﺭ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩ ﺑﻪ ﺍﻣﺎﻣﺘﺶ ﭘﺎﯾﺪﺍﺭ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﺍﯼ ﯾﻘﯿﻨﯽ ﺍﺳﺘﻮﺍﺭ ﻭ ﻣﻌﺮﻓﺘﯽ ﮐﺎﻣﻞ ﺑﺎﺷﻨﺪ. 2- ﺍﻣﺎﻡ ﺑﺎﻗﺮ(ﻉ) : ﻗﺎﺋﻢ ﺩﻭ ﻏﯿﺒﺖ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺷﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺩﻭ، ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﮔﻔﺖ: ﺍﻭ ﻣﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ... 3- ﺍﺑﻮ ﺑﺼﯿﺮ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ: ﺑﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺻﺎﺩﻕ(ﻉ) ﻋﺮﺽ ﮐﺮﺩﻡ : ﺍﻣﺎﻡ ﺑﺎﻗﺮ(ﻉ) ﻣﯽ ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﻗﺎﺋﻢ ﺁﻝ ﻣﺤﻤﺪ(ﺹ) ﺩﻭ ﻏﯿﺒﺖ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺷﺖ ﮐﻪ ﯾﮑﯽ ﻃﻮﻻ‌ﻧﯽ ﺗﺮ ﺍﺯ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ. ﺍﻣﺎﻡ ﺻﺎﺩﻕ(ﻉ) ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺑﻠﯽ ﭼﻨﯿﻦ ﺍﺳﺖ... 4- ﺣﻀﺮﺕ ﺻﺎﺩﻕ(ﻉ) ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﺍﻣﺎﻡ ﻗﺎﺋﻢ(ﻉ) ﺩﻭ ﻏﯿﺒﺖ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺷﺖ؛ ﯾﮑﯽ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﻣﺪﺕ ﻭ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺩﺭﺍﺯ ﻣﺪﺕ... ﺳﯿﺮ ﺗﺎﺭﯾﺦ، ﺻﺤﺖ ﺍﯾﻦ ﭘﯿﺸﮕﻮﯾﯽ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺗﺎﯾﯿﺪ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻫﻤﭽﻨﺎﻧﮑﻪ ﭘﯿﺸﻮﺍﯾﺎﻥ ﻗﺒﻠﯽ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﻏﯿﺒﺖ ﻫﺎﯼ ﺩﻭ ﮔﺎﻧﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﻋﯿﻨﯿﺖ ﯾﺎﻓﺖ. *** ﻧُﻮﺍﺏ ﺧﺎﺹﻧﺎﯾﺒﺎﻥ ﺧﺎﺹ ﻣﻬﺪﯼ ﺩﺭ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﻏﯿﺒﺖ ﺻﻐﺮﯼ، ﭼﻬﺎﺭ ﺗﻦ ﺍﺯ ﺍﺻﺤﺎﺏ ﺑﺎﺳﺎﺑﻘﻪ ﺍﻣﺎﻣﺎﻥ ﭘﯿﺸﯿﻦ ﻭ ﺍﺯ ﻋﻠﻤﻠﯽ ﭘﺎﺭﺳﺎ ﻭ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﯿﻌﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﻧﻮﺍﺏ ﺍﺭﺑﻌﻪ ﻧﺎﻣﯿﺪﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ. ﺍﯾﻨﺎﻥ ﺑﻪ ﺗﺮﺗﯿﺐ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﻋﺒﺎﺭﺕ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺍﺯ : • ﺍﺑﻮ ﻋَﻤﺮﻭ ﻋﺜﻤﺎﻥ ﺑﻦ ﺳﻌﯿﺪ ﻋَﻤﺮﯼ • ﺍﺑﻮ ﺟﻌﻔﺮ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﻋﺜﻤﺎﻥ ﺑﻦ ﺳﻌﯿﺪ ﻋَﻤﺮﯼ • ﺍﺑﻮﺍﻟﻘﺎﺳﻢ ﺣﺴﯿﻦ ﺑﻦ ﺭﻭﺡ ﻧﻮﺑﺨﺘﯽ • ﺍﺑﻮﺍﻟﺤﺴﻦ ﻋﻠﯽ ﺑﻦ ﻣﺤﻤﺪ ﺳَﻤَﺮﯼ ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ(ﻉ) ﻭﮐﻼ‌ﯼ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻧﯿﺰ ﺩﺭ ﻣﻨﺎﻃﻖ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﻣﺎﻧﻨﺪ: ﺑﻐﺪﺍﺩ، ﮐﻮﻓﻪ، ﺍﻫﻮﺍﺯ، ﻫﻤﺪﺍﻥ، ﻗﻢ، ﺭﯼ، ﺁﺫﺭﺑﺎﯾﺠﺎﻥ، ﻧﯿﺸﺎﺑﻮﺭ ﻭ... ﺩﺍﺷﺖ ﮐﻪ ﯾﺎ ﺑﻮﺳﯿﻠﻪ ﺍﯾﻦ ﭼﻬﺎﺭ ﻧﻔﺮ، ﮐﻪ ﺩﺭ ﺭﺍﺱ ﺳﻠﺴﻠﻪ ﻣﺮﺍﺗﺐ ﻭﮐﻼ‌ﯼ ﺍﻣﺎﻡ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ، ﺍﻣﻮﺭ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﺮﺽ ﺣﻀﺮﺕ ﻣﯽ ﺭﺳﺎﻧﺪﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺳﻮﯼ ﺍﻣﺎﻡ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺁﻧﺎﻥ ﺗﻮﻗﯿﻊ ﻫﺎﯾﯽ ﺻﺎﺩﺭ ﻣﯽ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﻭ ﯾﺎ-ﺁﻧﮕﻮﻧﻪ ﮐﻪ ﺑﻌﻀﯽ ﺍﺯ ﻣﺤﻘﻘﺎﻥ ﺍﺣﺘﻤﺎﻝ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻧﺪ- ﺳﻔﺎﺭﺕ ﻭ ﻭﮐﺎﻟﺖ ﺍﯾﻦ ﭼﻬﺎﺭ ﻧﻔﺮ، ﻭﮐﺎﻟﺘﯽ ﻋﺎﻡ ﻭ ﻣﻄﻠﻖ ﺑﻮﺩﻩ ﻭﻟﯽ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﻣﻮﺍﺭﺩ ﺧﺎﺻﯽ ﻭﮐﺎﻟﺖ ﻭ ﻧﯿﺎﺑﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺍﻧﺪ. ﻣﺎﻧﻨﺪ : ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﺟﻌﻔﺮ ﺍﺳﺪﯼ، ﺍﺣﻤﺪ ﺑﻦ ﺍﺳﺤﺎﻕ ﺍﺷﻌﺮﯼ ﻗﻤﯽ، ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ﺑﻦ ﻣﺤﻤﺪ ﻫﻤﺪﺍﻧﯽ، ﺍﺣﻤﺪ ﺑﻦ ﺣﻤﺰﺓ ﺑﻦ ﺍﻟﯿﺴﻊ، ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ﺑﻦ ﻣﻬﺰﯾﺎﺭ، ﺣﺎﺟﺰ ﺑﻦ ﯾﺰﯾﺪ، ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﺻﺎﻟﺢ، ﺍﺑﻮﻫﺎﺷﻢ ﺩﺍﻭﻭﺩ ﺑﻦ ﻗﺎﺳﻢ ﺟﻌﻔﺮﯼ، ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﻋﻠﯽ ﺑﻦ ﺑﻼ‌ﻝ، ﻋﻤﺮ ﺍﻫﻮﺍﺯﯼ، ﺍﺑﻢ ﻣﺤﻤﺪ ﻭﺟﻨﺎﯾﯽ. *** 1. ﺍﺑﻮ ﻋَﻤﺮﻭ ﻋﺜﻤﺎﻥ ﺑﻦ ﺳﻌﯿﺪ ﻋَﻤﺮﯼﻋﺜﻤﺎﻥ ﺑﻦ ﺳﻌﯿﺪ ﺍﺯ ﻗﺒﯿﻠﻪ ﺑﻨﯽ ﺍﺳﺪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﻣﻨﺎﺳﺒﺖ ﺳﮑﻮﻧﺖ ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﺳﺎﻣﺮﺍﺀ، ﻋﺴﮑﺮﯼ ﻧﯿﺰ ﻧﺎﻣﯿﺪﻩ ﻣﯽ ﺷﺪ. ﺩﺭ ﻣﺤﺎﻓﻞ ﺷﯿﻌﻪ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﺳﻤﺎﻥ(ﺭﻭﻏﻦ ﻓﺮﻭﺵ) ﯾﺎﺩ ﻣﯽ ﺷﺪ، ﺯﯾﺮﺍ ﺑﻪ ﻣﻨﻈﻮﺭ ﺍﺳﺘﺘﺎﺭ ﻓﻌﺎﻟﯿﺖ ﻫﺎﯼ ﺳﯿﺎﺳﯽ، ﺭﻭﻏﻦ ﻓﺮﻭﺷﯽ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺍﻣﻮﺍﻝ ﻣﺘﻌﻠﻖ ﺑﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺍ، ﮐﻪ ﺷﯿﻌﯿﺎﻥ ﺑﻪ ﻭﯼ ﺗﺤﻮﯾﻞ ﻣﯽ ﺩﺍﺩﻧﺪ، ﺩﺭ ﻇﺮﻑ ﻫﺎﯼ ﺭﻭﻏﻦ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻪ ﻣﺤﻀﺮ ﺍﻣﺎﻡ ﻋﺴﮑﺮﯼ ﻣﯽ ﺭﺳﺎﻧﺪ. ﺍﻭ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﻭ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻋﻤﻮﻡ ﺷﯿﻌﯿﺎﻥ ﺑﻮﺩ. ﮔﻔﺘﻨﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻋﺜﻤﺎﻥ ﺑﻦ ﺳﻌﯿﺪ ﻗﺒﻼ‌َ ﻧﯿﺰ ﺍﺯ ﻭﮐﻼ‌ ﻭ ﯾﺎﺭﺍﻥ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﺣﻀﺮﺕ ﻫﺎﺩﯼ(ﻉ) ﻭ ﺣﻀﺮﺕ ﻋﺴﮑﺮﯼ(ﻉ) ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﺍﺣﻤﺪ ﺑﻦ ﺍﺳﺤﺎﻕ ﮐﻪ ﺧﻮﺩ ﺍﺯ ﺑﺰﺭﮔﺎﻥ ﺷﯿﻌﻪ ﻣﯽ ﺑﺎﺷﺪ، ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ: ﺭﻭﺯﯼ ﺑﻪ ﻣﺤﻀﺮ ﺍﻣﺎﻡ ﻫﺎﺩﯼ ﺭﺳﯿﺪﻡ ﻭ ﻋﺮﺽ ﮐﺮﺩﻡ: ﻣﻦ ﮔﺎﻫﯽ ﻏﺎﯾﺐ ﻭ ﮔﺎﻫﯽ ﺣﺎﺿﺮﻡ ﻭ ﻭﻗﺘﯽ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺣﺎﺿﺮﻡ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﻢ ﺑﻪ ﺣﻀﻮﺭ ﺷﻤﺎ ﺑﺮﺳﻢ. ﺳﺨﻦ ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺑﭙﺬﯾﺮﻡ ﻭ ﺍﺯ ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺑﺒﺮﻡ؟ ﺍﻣﺎﻡ(ﻉ) ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﯾﻦ ﺍﺑﻮ ﻋﻤﺮﻭ، ﻓﺮﺩﯼ ﺍﻣﯿﻦ ﻭ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﻃﻤﯿﻨﺎﻥ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ ﺁﻧﭽﻪ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﺑﮕﻮﯾﺪ، ﺍﺯ ﺟﺎﻧﺐ ﻣﻦ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ ﻭ ﺁﻧﭽﻪ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﺑﺮﺳﺎﻧﺪ، ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﻣﻦ ﻣﯽ ﺭﺳﺎﻧﺪ. ﺍﺣﻤﺪ ﺑﻦ ﺍﺳﺤﺎﻕ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ: ﭘﺲ ﺍﺯ ﺭﺣﻠﺖ ﺍﻣﺎﻡ ﻫﺎﺩﯼ(ﻉ) ﺭﻭﺯﯼ ﺑﻪ ﺣﻀﻮﺭ ﺍﻣﺎﻡ ﻋﺴﮑﺮﯼ(ﻉ) ﺷﺮﻓﯿﺎﺏ ﺷﺪﻡ ﻭ ﻫﻤﺎﻥ ﺳﺆﺍﻝ ﺭﺍ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﮐﺮﺩﻡ. ﺣﻀﺮﺕ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﭘﺪﺭﺵ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﯾﻦ ﺍﺑﻮ ﻋﻤﺮﻭ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﺍﻣﺎﻡ ﭘﯿﺸﯿﻦ، ﻭ ﻧﯿﺰ ﻃﺮﻑ ﺍﻃﻤﯿﻨﺎﻥ ﻣﻦ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ. ﺁﻧﭽﻪ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ ﺍﺯ ﺟﺎﻧﺐ ﻣﻦ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ ﻭ ﺁﻧﭽﻪ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﺑﺮﺳﺎﻧﺪ ﺍﺯ ﺟﺎﻧﺐ ﻣﻦ ﻣﯽ ﺭﺳﺎﻧﺪ. ﭘﺲ ﺍﺯ ﺭﺣﻠﺖ ﺍﻣﺎﻡ ﻋﺴﮑﺮﯼ(ﻉ)، ﻣﺮﺍﺳﻢ ﺗﻐﺴﯿﻞ ﻭ ﺗﮑﻔﯿﻦ ﻭ ﺧﺎﮐﺴﭙﺎﺭﯼ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺭﺍ، ﺩﺭ ﻇﺎﻫﺮ، ﻋﺜﻤﺎﻥ ﺑﻦ ﺳﻌﯿﺪ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﺍﺩ. ﻧﯿﺰ ﻫﻤﻮ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺭﻭﺯﯼ ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭ ﺟﻤﻌﯽ ﺍﺯ ﺷﯿﻌﯿﺎﻥ ﺑﻪ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺍﻣﺎﻡ ﻋﺴﮑﺮﯼ(ﻉ) ﻭ ﺑﻪ ﻧﻤﺎﯾﻨﺪﮔﯽ ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ، ﺍﻣﻮﺍﻟﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﮔﺮﻭﻫﯽ ﺍﺯ ﺷﯿﻌﯿﺎﻥ ﯾﻤﻦ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﺗﺤﻮﯾﻞ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺍﻣﺎﻡ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺍﻇﻬﺎﺭﺍﺕ ﺣﺎﺿﺮﺍﻥ ﻣﺒﻨﯽ ﺑﺮ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺍﻗﺪﺍﻡ ﺣﻀﺮﺕ، ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﻭ ﺍﺣﺘﺮﺍﻣﺸﺎﻥ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻋﺜﻤﺎﻥ ﺑﻦ ﺳﻌﯿﺪ ﺍﻓﺰﺍﯾﺶ ﯾﺎﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ، ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﮔﻮﺍﻩ ﺑﺎﺷﯿﺪ ﮐﻪ ﻋﺜﻤﺎﻥ ﺑﻦ ﺳﻌﯿﺪ ﻭﮐﯿﻞ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ ﻭ ﭘﺴﺮﺵ ﻣﺤﻤﺪ ﻧﯿﺰ، ﻭﮐﯿﻞ ﭘﺴﺮﻡ ﻣﻬﺪﯼ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ. ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ، ﺩﺭ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺩﯾﺪﺍﺭ ﭼﻬﻞ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﺷﯿﻌﯿﺎﻥ ﺑﺎ ﺣﻀﺮﺕ ﻣﻬﺪﯼ(ﻉ) –ﮐﻪ ﺷﺮﺡ ﺁﻥ ﺩﺭ ﺍﻭﺍﯾﻞ ﺍﯾﻦ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺁﻣﺪ- ﺣﻀﺮﺕ ﺧﻄﺎﺏ ﺑﻪ ﺣﺎﺿﺮﺍﻥ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺁﻧﭽﻪ ﻋﺜﻤﺎﻥ[ﺑﻦ ﺳﻌﯿﺪ] ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ، ﺍﺯ ﺍﻭ ﺑﭙﺬﯾﺮﯾﺪ، ﻣﻄﯿﻊ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺍﻭ ﺑﺎﺷﯿﺪ، ﺳﺨﻨﺎﻥ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﭙﺬﯾﺮﯾﺪ، ﺍﻭ ﻧﻤﺎﯾﻨﺪﻩ ﺍﻣﺎﻡ ﺷﻤﺎﺳﺖ ﻭ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ ﺑﺎ ﺍﻭﺳﺖ. ﺗﺎﺭﯾﺦ ﻭﻓﺎﺕ ﻋﺜﻤﺎﻥ ﺑﻦ ﺳﻌﯿﺪ ﺭﻭﺷﻦ ﻧﯿﺴﺖ. ﺑﺮﺧﯽ ﺍﺣﺘﻤﺎﻝ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﺍﻭ ﺑﯿﻦ ﺳﺎﻝ ﻫﺎﯼ 260-267 ﺩﺭﮔﺬﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﺑﺮﺧﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﻓﻮﺕ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ 280 ﺩﺍﻧﺴﺘﻪ ﺍﻧﺪ. *** 2. ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﻋﺜﻤﺎﻥ ﺑﻦ ﺳﻌﯿﺪ ﻋَﻤﺮﯼﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﻋﺜﻤﺎﻥ ﻧﯿﺰ ﻫﻤﭽﻮﻥ ﭘﺪﺭ، ﺍﺯ ﺑﺰﺭﮔﺎﻥ ﺷﯿﻌﻪ ﻭ ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﺗﻘﻮﺍ ﻭ ﻋﺪﺍﻟﺖ ﻭ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭﯼ ﻣﻮﺭﺩ ﻗﺒﻮﻝ ﻭ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﺷﯿﻌﯿﺎﻥ ﻭ ﺍﺯ ﯾﺎﺭﺍﻥ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﺍﻣﺎﻡ ﻋﺴﮑﺮﯼ(ﻉ) ﺑﻮﺩ، ﭼﻨﺎﻧﮑﻪ ﺣﻀﺮﺕ ﺩﺭ ﭘﺎﺳﺦ ﺳﺆﺍﻝ ﺍﺣﻤﺪ ﺑﻦ ﺍﺳﺤﺎﻕ ﮐﻪ ﺑﻪ ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﻣﺮﺍﺟﻌﻪ ﮐﻨﺪ، ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻋَﻤﺮﯼ[ﻋﺜﻤﺎﻥ ﺑﻦ ﺳﻌﯿﺪ]، ﻭ ﭘﺴﺮﺵ، ﻫﺮ ﺩﻭ، ﺍﻣﯿﻦ ﻭ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﻣﻦ ﻫﺴﺘﻨﺪ، ﺁﻧﭽﻪ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺑﺮﺳﺎﻧﻨﺪ، ﺍﺯ ﺟﺎﻧﺐ ﻣﻦ ﻣﯽ ﺭﺳﺎﻧﻨﺪ، ﻭ ﺁﻧﭽﻪ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺑﮕﻮﯾﻨﺪ ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﻣﻦ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ. ﺳﺨﻨﺎﻥ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺸﻨﻮ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﭘﯿﺮﻭﯼ ﮐﻦ، ﺯﯾﺮﺍ ﺍﯾﻦ ﺩﻭ ﺗﻦ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﻭ ﺍﻣﯿﻦ ﻣﻨﻨﺪ. ﭘﺲ ﺍﺯ ﺩﺭﮔﺬﺷﺖ ﻋﺜﻤﺎﻥ، ﺍﺯ ﺟﺎﻧﺐ ﺍﻣﺎﻡ ﻏﺎﯾﺐ ﺗﻮﻗﯿﻌﯽ ﻣﺒﻨﯽ ﺑﺮ ﺗﺴﻠﯿﺖ ﻭﻓﺎﺕ ﺍﻭ ﻭ ﺍﻋﻼ‌ﻡ ﻧﯿﺎﺑﺖ ﻓﺮﺯﻧﺪﺵ، ﻣﺤﻤﺪ، ﺻﺎﺩﺭ ﺷﺪ. ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﺟﻌﻔﺮ ﺣِﻤﯿَﺮﯼ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ: ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﻋﺜﻤﺎﻥ ﺑﻦ ﺳﻌﯿﺪ ﺩﺭﮔﺬﺷﺖ، ﻧﺎﻣﻪ ﺍﯼ ﺑﺎ ﻫﻤﺎﻥ ﺧﻄﯽ ﮐﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺑﺎ ﺁﻥ ﺑﺎ ﻣﺎ ﻣﮑﺎﺗﺒﻪ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ، ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﺁﻣﺪ، ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺍﺑﻮ ﺟﻌﻔﺮ(ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﻋﺜﻤﺎﻥ ﺑﻦ ﺳﻌﯿﺪ) ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﭘﺪﺭ ﻣﻨﺼﻮﺏ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ. ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﺍﻣﺎﻡ(ﻉ)، ﺿﻤﻦ ﺗﻮﻗﯿﻌﯽ ﺩﺭ ﭘﺎﺳﺦ ﺳﺆﺍﻻ‌ﺕ ﺍﺳﺤﺎﻕ ﺑﻦ ﯾﻌﻘﻮﺏ، ﭼﻨﯿﻦ ﻧﻮﺷﺖ: ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﺯ ﻋﺜﻤﺎﻥ ﺑﻦ ﺳﻌﯿﺪ ﻭ ﭘﺪﺭﺵ، ﮐﻪ ﻗﺒﻼ‌ً ﻣﯽ ﺯﯾﺴﺖ، ﺭﺍﺿﯽ ﻭ ﺧﺸﻨﻮﺩ ﺑﺎﺷﺪ. ﺍﻭ ﻣﻮﺭﺩ ﻭﺛﻮﻕ ﻭ ﺍﻃﻤﯿﻨﺎﻥ ﻣﻦ، ﻭ ﻧﻮﺷﺘﮥ ﺍﻭ ﻧﻮﺷﺘﮥ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ. ﺍﺑﻮ ﺟﻌﻔﺮ ﺗﺄﻟﯿﻔﺎﺗﯽ ﺩﺭ ﻓﻘﻪ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻭﻓﺎﺗﺶ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺣﺴﯿﻦ ﺑﻦ ﺭﻭﺡ، ﺳﻮﻣﯿﻦ ﻧﺎﺋﺐ(ﻭ ﯾﺎ ﺑﺪﺳﺖ ﺍﺑﻮﺍﻟﺤﺴﻦ ﺳﻤﺮﯼ،ﻧﺎﯾﺐ ﭼﻬﺎﺭﻡ ﺍﻣﺎﻡ-ﻋﻠﯿﻪ ﺳﻼ‌ﻡ-) ﺭﺳﯿﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﻋﺜﻤﺎﻥ، ﺣﺪﻭﺩ ﭼﻬﻞ ﺳﺎﻝ ﻋﻬﺪﻩ ﺩﺍﺭ ﺳﻔﺎﺭﺕ ﻭ ﻭﮐﺎﻟﺖ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﻃﻮﻝ ﺍﯾﻦ ﻣﺪﺕ، ﻭﮐﻼ‌ﯼ ﻣﺤﻠﯽ ﻭ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺍﯼ ﺭﺍ ﺳﺎﺯﻣﺎﻧﺪﻫﯽ ﻭ ﺑﺮ ﻓﻌﺎﻟﯿﺘﺸﺎﻥ ﻧﻈﺎﺭﺕ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺍﺩﺍﺭﮤ ﺍﻣﻮﺭ ﺷﯿﻌﯿﺎﻥ ﺍﺷﺘﻐﺎﻝ ﺩﺍﺷﺖ. ﺗﻮﻗﯿﻊ ﻫﺎﯼ ﻣﺘﻌﺪﺩﯼ ﺍﺯ ﻧﺎﺣﯿﮥ ﺍﻣﺎﻡ(ﻉ) ﺻﺎﺩﺭ، ﻭ ﺗﻮﺳﻂ ﺍﻭ ﺑﻪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺭﺳﯿﺪ. ﺍﻭ ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ 304 ﯾﺎ 305 ﺩﺭﮔﺬﺷﺖ. ﺍﻭ ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﺍﺯ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﻭﻓﺎﺕ ﺧﻮﺩ ﺧﺒﺮ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺩﻗﯿﻘﺎً ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻥ ﺗﺎﺭﯾﺨﯽ ﮐﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩ، ﺩﺭﮔﺬﺷﺖ. *** 3. ﺍﺑﻮﺍﻟﻘﺎﺳﻢ ﺣﺴﯿﻦ ﺑﻦ ﺭﻭﺡ ﻧﻮﺑﺨﺘﯽﺩﺭ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺁﺧﺮ ﻋﻤﺮ ﺍﺑﻮ ﺟﻌﻔﺮ، ﮔﺮﻭﻫﯽ ﺍﺯ ﺑﺰﺭﮔﺎﻥ ﺷﯿﻌﻪ ﻧﺰﺩ ﺍﻭ ﺭﻓﺘﻨﺪ. ﺍﻭ ﮔﻔﺖ: ﭼﻨﺎﻧﭽﻪ ﺍﺯ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﻓﺘﻢ، ﺑﻪ ﺍﻣﺮ ﺍﻣﺎﻡ(ﻉ)، ﺟﺎﻧﺸﯿﻦ ﻣﻦ ﻭ ﻧﺎﺋﺐ ﺍﻣﺎﻡ ﺍﺑﻮﺍﻟﻘﺎﺳﻢ ﺣﺴﯿﻦ ﺑﻦ ﺭﻭﺡ ﻧﻮﺑﺨﺘﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ. ﺑﻪ ﺍﻭ ﻣﺮﺍﺟﻌﻪ ﮐﻨﯿﺪ ﻭ ﺩﺭ ﮐﺎﺭﻫﺎﯾﺘﺎﻥ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﻧﻤﺎﯾﯿﺪ. ﺣﺴﯿﻦ ﺑﻦ ﺭﻭﺡ، ﺍﺯ ﺩﺳﺘﯿﺎﺭﺍﻥ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﻧﺎﺋﺐ ﺩﻭﻡ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻋَﻤﺮﯼ ﺍﺯ ﻣﺪﺗﻬﺎ ﭘﯿﺶ، ﺑﺮﺍﯼ ﺗﺜﺒﯿﺖ ﺍﻣﺮ ﻧﯿﺎﺑﺖ ﺍﻭ ﺯﻣﯿﻨﻪ ﺳﺎﺯﯼ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺷﯿﻌﯿﺎﻥ ﺭﺍ ﺟﻬﺖ ﺗﺤﻮﯾﻞ ﺍﻣﻮﺍﻝ، ﺑﻪ ﺍﻭ ﺍﺭﺟﺎﻉ ﻣﯽ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺍﻭ، ﺭﺍﺑﻂ ﺑﯿﻦ ﻋﺜﻤﺎﻥ ﺑﻦ ﺳﻌﯿﺪ ﻭ ﺷﯿﻌﯿﺎﻥ ﺑﻮﺩ. ﺣﺴﯿﻦ ﺑﻦ ﺭﻭﺡ، ﮐﺘﺎﺑﯽ ﺩﺭ ﻓﻘﻪ ﺷﯿﻌﻪ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﺍﻟﺘﺄﺩﯾﺐ ﺗﺄﻟﯿﻒ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ. ﺁﻥ ﺭﺍ ﺟﻬﺖ ﺍﻇﻬﺎﺭ ﻧﻈﺮ، ﻧﺰﺩ ﻓﻘﻬﺎﯼ ﻗﻢ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ. ﺁﻧﺎﻥ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺑﺮﺭﺳﯽ، ﺩﺭ ﭘﺎﺳﺦ ﻧﻮﺷﺘﻨﺪ: ﺟﺰ ﺩﺭ ﯾﮏ ﻣﺴﺌﻠﻪ، ﻫﻤﮕﯽ ﻣﻄﺎﺑﻖ ﺑﺎ ﻓﻘﻬﺎﯼ ﺷﯿﻌﻪ ﺍﺳﺖ. ﺑﻌﻀﯽ ﺍﺯ ﻣﻌﺎﺻﺮﯾﻦ ﺍﻭ، ﻋﻘﻞ ﻭ ﻫﻮﺵ ﻭ ﺩﺭﺍﯾﺖ ﻭﯼ ﺭﺍ ﺗﺤﺴﯿﻦ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﻣﯽ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺑﻪ ﺗﺼﺪﯾﻖ ﻣﻮﺍﻓﻖ ﻭ ﻣﺨﺎﻟﻒ، ﺣﺴﯿﻦ ﺑﻦ ﺭﻭﺡ ﺍﺯ ﻋﺎﻗﻠﺘﺮﯾﻦ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﺍﺳﺖ. ﻧﻮﺑﺨﺘﯽ ﺩﺭ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺣﮑﻮﻣﺖ «ﻣﻘﺘﺪﺭ» ﺧﻠﯿﻔﮥ ﻋﺒﺎﺳﯽ، ﺑﻪ ﻣﺪﺕ ﭘﻨﺞ ﺳﺎﻝ ﺑﻪ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ 317 ﺁﺯﺍﺩ ﺷﺪ. ﻭ ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ، ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺑﯿﺴﺖ ﻭ ﯾﮏ ﺳﺎﻝ ﻓﻌﺎﻟﯿﺖ ﻭ ﺳﻔﺎﺭﺕ، ﺩﺭ ﺳﺎﻝ 326 ﭼﺸﻢ ﺍﺯ ﺟﻬﺎﻥ ﻓﺮﻭﺑﺴﺖ. *** 4. ﺍﺑﻮﺍﻟﺤﺴﻦ ﻋﻠﯽ ﺑﻦ ﻣﺤﻤﺪ ﺳَﻤَﺮﯼﺑﻪ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺍﻣﺎﻡ ﻋﺼﺮ ﻭ ﺑﺎ ﻭﺻﯿﺖ ﻭ ﻣﻌﺮﻓﯽ ﻧﻮﺑﺨﺘﯽ، ﭘﺲ ﺍﺯ ﺣﺴﯿﻦ ﺑﻦ ﺭﻭﺡ، ﻋﻠﯽ ﺑﻦ ﻣﺤﻤﺪ ﺳﻤﺮﯼ ﻣﻨﺼﺐ ﻧﯿﺎﺑﺖ ﺧﺎﺹ ﻭ ﺍﺩﺍﺭﮤ ﺍﻣﻮﺭ ﺷﯿﻌﯿﺎﻥ ﺭﺍ ﻋﻬﺪﻩ ﺩﺍﺭ ﮔﺮﺩﯾﺪ. ﺳﻤﺮﯼ ﺍﺯ ﺍﺻﺤﺎﺏ ﻭ ﯾﺎﺭﺍﻥ ﺍﻣﺎﻡ ﻋﺴﮑﺮﯼ(ﻉ) ﺍﺳﺖ. ﺍﻭ ﺗﺎ ﺳﺎﻝ 329 ﮐﻪ ﺩﯾﺪﻩ ﺍﺯ ﺟﻬﺎﻥ ﻓﺮﻭ ﺑﺴﺖ، ﻣﺴﺌﻮﻟﯿﺖ ﻧﯿﺎﺑﺖ ﻭ ﻭﮐﺎﻟﺖ ﺧﺎﺹ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﻬﺪﻩ ﺩﺍﺷﺖ. ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﻭﻓﺎﺕ ﺍﻭ ﺗﻮﻗﯿﻌﯽ ﺍﺯ ﻧﺎﺣﯿﮥ ﺍﻣﺎﻡ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﻀﻤﻮﻥ ﺧﻄﺎﺏ ﺑﻪ ﻭﯼ ﺻﺎﺩﺭ ﺷﺪ: ﺑﺴﻢ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﻟﺮﺣﻤﻦ ﺍﻟﺮﺣﯿﻢﺍﯼ ﻋﻠﯽ ﺑﻦ ﺳﻤﺮﯼ! ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺩﺭ ﺳﻮﮎ ﻓﻘﺪﺍﻥ ﺗﻮ ﭘﺎﺩﺍﺷﯽ ﺑﺰﺭﮒ ﺑﻪ ﺑﺮﺍﺩﺭﺍﻧﺖ ﻋﻄﺎ ﮐﻨﺪ. ﺗﻮ ﺗﺎ ﺷﺶ ﺭﻭﺯ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﺯ ﺩﻧﯿﺎ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﺭﻓﺖ. ﮐﺎﺭﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﻣﺮﺗﺐ ﮐﻦ ﻭ ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺟﺎﻧﺸﯿﻨﯽ ﺧﻮﯾﺶ ﻣﮕﻤﺎﺭ. ﺩﻭﺭﺍﻥ ﻏﯿﺒﺖ ﮐﺎﻣﻞ ﻓﺮﺍ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﻦ ﺟﺰ ﺑﺎ ﺍﺟﺎﺯﮤ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﺘﻌﺎﻝ ﻇﻬﻮﺭ ﻧﺨﻮﺍﻫﻢ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻇﻬﻮﺭ ﻣﻦ ﭘﺲ ﺍﺯ ﮔﺬﺷﺖ ﻣﺪﺕ ﻃﻮﻻ‌ﻧﯽ ﻭ ﻗﺴﺎﻭﺕ ﺩﻟﻬﺎ ﻭ ﭘﺮ ﺷﺪﻥ ﺯﻣﯿﻦ ﺍﺯ ﺳﺘﻢ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ. ﺍﻓﺮﺍﺩﯼ ﻧﺰﺩ ﺷﯿﻌﯿﺎﻥ ﻣﻦ ﻣﺪﻋﯽ ﻣﺸﺎﻫﺪﮤ ﻣﻦ[ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻧﺎﯾﺐ ﺧﺎﺹ] ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺷﺪ. ﺁﮔﺎﻩ ﺑﺎﺷﯿﺪ ﮐﻪ ﻫﺮ ﮐﺲ ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﺧﺮﻭﺝ «ﺳﻔﯿﺎﻧﯽ» ﻭ «ﺻﯿﺤﻪ ﺁﺳﻤﺎﻧﯽ» ﭼﻨﯿﻦ ﺍﺩﻋﺎﯾﯽ ﺑﮑﻨﺪ، ﺩﺭﻭﻏﮕﻮ ﻭ ﺍﻓﺘﺮﺍﮐﻨﻨﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻫﯿﭽﭻ ﺣﺮﮐﺖ ﻭ ﻧﯿﺮﻭﯾﯽ ﺟﺰ ﺑﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻋﻈﯿﻢ ﻧﯿﺴﺖ. ﺩﺭ ﺷﺸﻤﯿﻦ ﺭﻭﺯ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺻﺪﻭﺭ ﺗﻮﻗﯿﻊ، ﺍﺑﻮﺍﻟﺤﺴﻦ ﺳﻤﺮﯼ ﺍﺯ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﻓﺖ. ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﻣﺮ ﮔﺶ ﺍﺯ ﻭﯼ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ: ﻧﺎﯾﺐ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺗﻮ ﮐﯿﺴﺖ؟ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ: ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﻣﻌﺮﻓﯽ ﮐﻨﻢ. ﺑﺎ ﺩﺭ ﮔﺬﺷﺖ ﺍﺑﻮﻟﺤﺴﻦ ﺳﻤﺮﯼ ﺩﻭﺭﮤ ﺟﺪﯾﺪﯼ ﺩﺭ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺷﯿﻌﻪ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﻏﯿﺒﺖ ﮐﺒﺮﯼ ﻣﻌﺮﻭﻑ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﺎ ﺩﺭﺍﺩﺍﻣﮥ ﻣﻄﻠﺐ ﭘﯿﺮﺍﻣﻮﻥ ﺁﻥ ﺑﺤﺚ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﮐﺮﺩ. ﻭﻇﺎﯾﻒ ﻭ ﻓﻌﺎﻟﯿﺖ ﻫﺎﯼ ﺍﺳﺎﺳﯽ ﻧﻮﺍﺏ ﺧﺎﺹﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻧﻮﺍﺏ ﺧﺎﺹ ﺍﺯ ﺳﻮﯼ ﺍﻣﺎﻡ ﺩﻭﺍﺯﺩﻫﻢ(ﻉ)، ﺩﺭ ﻭﺍﻗﻊ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﻭ ﺗﻮﺳﻌﮥ ﻓﻌﺎﻟﯿﺖ ﺷﺒﮑﮥ ﺍﺭﺗﺒﺎﻃﯽ ﻭﮐﺎﻟﺖ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﮔﻔﺘﯿﻢ ﺍﺯ ﺯﻣﺎﻥ ﭘﯿﺸﻮﺍﯼ ﻧﻬﻢ(ﻉ) ﺑﺼﻮﺭﺕ ﻓﻌﺎﻝ ﺩﺭﺁﻣﺪﻩ، ﻭ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺍﻣﺎﻡ ﻫﺎﺩﯼ(ﻉ) ﻭ ﺍﻣﺎﻡ ﻋﺴﮑﺮﯼ(ﻉ) ﮔﺴﺘﺮﺵ ﭼﺸﻤﮕﯿﺮﯼ ﯾﺎﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ، ﻭ ﺍﯾﻨﮏ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺍﻣﺎﻡ ﻗﺎﺋﻢ(ﻉ) ﺑﻪ ﺍﻭﺝ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ. ﻭﻇﺎﯾﻒ ﻭ ﻓﻌﺎﻟﯿﺖ ﻫﺎﯼ ﺍﺳﺎﺳﯽ ﻧﻮﺍﺏ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻥ ﺩﺭ ﭼﻨﺪ ﻣﻮﺭﺩ ﺯﯾﺮ ﺧﻼ‌ﺻﻪ ﮐﺮﺩ: ﺍﻟﻒ- ﭘﻨﻬﺎﻥ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﻧﺎﻡ ﻭ ﻣﮑﺎﻥ ﺍﻣﺎﻡﮔﺮﭼﻪ ﺍﻣﮑﺎﻥ ﺭﺅﯾﺖ ﺣﻀﺮﺕ ﻣﻬﺪﯼ(ﻋﺞ) ﺩﺭ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﻏﯿﺒﺖ ﺻﻐﺮﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﻧﻮﺍﺏ ﺧﺎﺹ ﻭ ﺑﺮﺧﯽ ﺍﺯ ﺷﯿﻌﯿﺎﻥ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﮔﻬﮕﺎﻩ ﺩﯾﺪﺍﺭﻫﺎﯾﯽ ﺻﻮﺭﺕ ﻣﯽ ﮔﺮﻓﺖ ﺍﻣﺎ ﺑﻪ ﺩﻟﯿﻞ ﻣﺸﮑﻼ‌ﺕ ﺳﯿﺎﺳﯽ، ﻫﺮ ﯾﮏ ﺍﺯ ﻧﻮﺍﺏ ﺍﺭﺑﻌﻪ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﻣﻮﻇﻒ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺍﺯ ﺑﺮﺩﻥ ﻧﺎﻡ ﺣﻀﺮﺕ ﻭ ﺍﻓﺸﺎﯼ ﻣﺤﻞ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺳﻄﺢ ﻋﻤﻮﻣﯽ ﺧﻮﺩﺩﺍﺭﯼ ﻭﺭﺯﻧﺪ. ﺯﯾﺮﺍ ﺩﺭ ﻏﯿﺮ ﺍﯾﻦ ﺻﻮﺭﺕ، ﺟﺎﻥ ﺍﻣﺎﻡ(ﻉ) ﺍﺯ ﺳﻮﯼ ﺣﮑﻮﻣﺖ ﻭﻗﺖ ﺑﻪ ﺧﻄﺮ ﻣﯽ ﺍﻓﺘﺎﺩ. ﺍﯾﻦ ﺳﯿﺎﺳﺖ ﺍﺳﺘﺘﺎﺭ ﻭ ﭘﻨﻬﺎﻧﮑﺎﺭﯼ، ﺩﻗﯿﻘﺎَ ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﻭﺭﺍﻫﻨﻤﺎﯾﯽ ﺧﻮﺩ ﺍﻣﺎﻡ ﺻﻮﺭﺕ ﻣﯽ ﮔﺮﻓﺖ. ﭼﻨﺎﻧﮑﻪ ﺭﻭﺯﯼ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﻭ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺳﺆﺍﻟﯽ ﺍﺯ ﺣﻀﺮﺕ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭﻩ ﺷﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ، ﺗﻮﻗﯿﻌﯽ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﻀﻤﻮﻥ ﺧﻄﺎﺏ ﺑﻪ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﻋﺜﻤﺎﻥ(ﺳﻔﯿﺮ ﺩﻭﻡ) ﺻﺎﺩﺭ ﺷﺪ: ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺍﺳﻢ [ﻣﻦ] ﻣﯽ ﭘﺮﺳﻨﺪ، ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺪﺍﻧﻨﺪ ﺍﮔﺮ ﺳﮑﻮﺕ ﮐﻨﻨﺪ ﺑﻬﺸﺖ، ﻭ ﺍﮔﺮ ﺣﺮﻓﯽ ﺑﺰﻧﻨﺪ ﺟﻬﻨﻢ [ﺩﺭ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺁﻧﺎﻥ] ﺍﺳﺖ. ﭼﻪ، ﺍﯾﻨﺎﻥ ﺍﮔﺮ ﺑﺮ ﺍﺳﻢ ﻭﺍﻗﻒ ﺷﻮﻧﺪ، ﺁﻥ ﺭﺍ ﻓﺎﺵ ﻣﯽ ﺳﺎﺯﻧﺪ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﻣﮑﺎﻥ ﺁﮔﺎﻩ ﺷﻮﻧﺪ، ﺁﻥ ﺭﺍ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﯽ ﺩﻫﻨﺪ. ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﺭﻭﺯﯼ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﺟﻌﻔﺮ ﺣﻤﯿﺮﯼ ﻭ ﺍﺣﻤﺪ ﺑﻦ ﺍﺳﺤﺎﻕ ﺍﺷﻌﺮﯼ، ﮐﻪ ﻫﺮ ﺩﻭ ﺍﺯ ﺑﺰﺭﮔﺎﻥ ﺍﺻﺤﺎﺏ ﺍﻣﺎﻣﺎﻥ ﻭ ﺍﺯ ﺷﯿﻌﯿﺎﻥ ﺑﺮﺟﺴﺘﻪ ﻭ ﺻﻤﯿﻤﯽ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﺩﺭ ﺩﯾﺪﺍﺭﯼ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻋﺜﻤﺎﻥ ﺑﻦ ﺳﻌﯿﺪ (ﺳﻔﯿﺮ ﺍﻭﻝ) ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﺍﺯ ﻭﯼ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ: ﺁﯾﺎ ﺟﺎﻧﺸﯿﻦ ﺍﻣﺎﻡ ﻋﺴﮑﺮﯼ(ﻉ) ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻩ ﺍﺳﺖ؟ ﻭﯼ ﭘﺎﺳﺦ ﻣﺜﺒﺖ ﺩﺍﺩ. ﺍﺯ ﻧﺎﻡ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﭘﺮﺳﺶ ﮐﺮﺩﻧﺪ، ﻭﯼ ﺍﺯ ﮔﻔﺘﻦ ﺁﻥ ﺧﻮﺩﺩﺍﺭﯼ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺑﺮ ﺷﻤﺎ ﺣﺮﺍﻡ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭﻩ ﭘﺮﺳﺶ ﮐﻨﯿﺪ، ﻭ ﻣﻦ ﺍﯾﻦ ﺳﺨﻦ ﺭﺍ ﺍﺯ ﭘﯿﺶ ﺧﻮﺩ ﻧﻤﯽ ﮔﻮﯾﻢ، ﺑﻠﮑﻪ ﺍﯾﻦ ﺑﺪﺳﺘﻮﺭ ﺧﻮﺩ ﺍﻭﺳﺖ، ﺯﯾﺮﺍ ﺣﮑﻮﻣﺖ[ﻋﺒﺎﺳﯽ] ﺑﺮ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﻭﺭ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﻋﺴﮑﺮﯼ(ﻉ) ﺩﺭﮔﺬﺷﺘﻪ ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪﯼ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﺑﺎﻗﯽ ﻧﮕﺬﺍﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺩﻟﯿﻞ ﺍﺭﺛﯿﮥ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﯿﻦ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﺗﻘﺴﯿﻢ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﻭﺍﺭﺙ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﻧﺒﻮﺩﻧﺪ[ﺟﻌﻔﺮ ﮐﺬﺍﺏ ﻭ ﻣﺎﺩﺭ ﺣﻀﺮﺕ ﻋﺴﮑﺮﯼ(ﻉ)] ﻭ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺑﺎ ﺻﺒﺮ ﻭ ﺳﮑﻮﺕ ﺍﻣﺎﻡ(ﻉ) ﺭﻭﺑﺮﻭ ﮔﺮﺩﯾﺪ، ﻭ ﺍﮔﺮ ﺍﺳﻢ ﺍﻣﺎﻡ ﻓﺎﺵ ﺷﻮﺩ، ﻣﻮﺭﺩ ﺗﻌﻘﯿﺐ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﺩ. ﺯﯾﻨﻬﺎﺭ! ﺯﯾﻨﻬﺎﺭ! ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻧﻈﺮ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺑﺤﺚ ﻫﺎ ﺧﻮﺩﺩﺍﺭﯼ ﮐﻨﯿﺪ. ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﻧﯿﺎﺑﺖ ﺍﺑﻮﺍﻟﻘﺎﺳﻢ ﺣﺴﯿﻦ ﺑﻦ ﺭﻭﺡ، ﺍﺯ ﺍﺑﻮﺳﻬﻞ ﻧﻮﺑﺨﺘﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺑﺰﺭﮔﺎﻥ ﺷﯿﻌﯿﺎﻥ ﺑﻮﺩ، ﺳﺆﺍﻝ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺗﻮ، ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺳِﻤَﺖ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻧﺸﺪﯼ ﻭ ﺣﺴﯿﻦ ﺑﻦ ﺭﻭﺡ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺷﺪ؟ ﻭﯼ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ: ﺁﻧﺎﻥ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﻘﺎﻡ ﺑﺮﮔﺰﯾﺪﻩ ﺍﻧﺪ، ﺧﻮﺩ ﺩﺍﻧﺎﺗﺮﻧﺪ. ﮐﺎﺭ ﻣﻦ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﻣﻨﺎﻇﺮﻩ ﺑﺎ ﺩﺷﻤﻨﺎﻥ ﺍﺳﺖ. ﺍﮔﺮ ﻣﻦ ﻫﻤﺎﻧﻨﺪ ﺣﺴﯿﻦ ﺑﻦ ﺭﻭﺡ ﻣﮑﺎﻥ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ، ﺷﺎﯾﺪ ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﻓﺸﺎﺭ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﯽ ﮔﺮﻓﺘﻢ، ﻣﺤﻞ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﯽ ﺩﺍﺩﻡ، ﻭﻟﯽ ﺍﮔﺮ ﺍﻣﺎﻡ(ﻉ) ﺯﯾﺮ ﻋﺒﺎﯼ ﺍﺑﻮﺍﻟﻘﺎﺳﻢ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﺷﻮﺩ، ﭼﻨﺎﻧﭽﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻗﻄﻌﻪ ﻗﻄﻌﻪ ﻫﻢ ﮐﻨﻨﺪ، ﻫﺮﮔﺰ ﻟﺒﺎﺱ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﮐﻨﺎﺭ ﻧﻤﯽ ﺯﻧﺪ. *** ﺏ- ﺳﺎﺯﻣﺎﻧﺪﻫﯽ ﻭﮐﻼ‌ ﭼﻨﺎﻧﮑﻪ ﮔﻔﺘﯿﻢ ﻧﻤﺎﯾﻨﺪﮔﺎﻥ ﻭ ﻭﮐﻼ‌ﯼ ﻣﺤﻠﯽ ﺍﻣﺎﻡ(ﻉ) ﺩﺭ ﻋﺼﺮ ﻏﯿﺒﺖ-ﺑﺎ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭﺍﺕ ﮔﻮﻧﺎﮔﻮﻥ ﻭ ﺣﻮﺯﻩ ﻫﺎﯼ ﻓﻌﺎﻟﯿﺖ ﻣﺘﻔﺎﻭﺗﯽ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ- ﺩﺭ ﻣﻨﺎﻃﻖ ﺗﻤﺮﮐﺰ ﺷﯿﻌﯿﺎﻥ ﻣﺴﺘﻘﺮ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﻫﺮ ﭼﻨﺪ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﭘﯿﺸﻮﺍﯼ ﺩﻫﻢ ﻭ ﯾﺎﺯﺩﻫﻢ ﺍﯾﻦ ﺩﺳﺘﻪ ﺍﺯ ﻭﮐﻼ‌ ﻣﻌﻤﻮﻻ‌ً ﺗﻮﺳﻂ ﻭﮐﯿﻞ ﺍﻭﻝ ﺑﺎ ﺍﻣﺎﻡ(ﻉ) ﺗﻤﺎﺱ ﻣﯽ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ، ﺍﻣﺎ ﺩﺭ ﻫﺮ ﺣﺎﻝ ﺍﻣﮑﺎﻥ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﻣﺴﺘﻘﯿﻢ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﺍﻣﺎﻡ(ﻉ) ﻧﯿﺰ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻧﺎﻥ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺷﺖ، ﻭﻟﯽ ﺩﺭ ﻋﺼﺮ ﻏﯿﺒﺖ ﺻﻐﺮﯼ ﺍﻣﮑﺎﻥ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﻣﺴﺘﻘﯿﻢ ﮐﻼ‌ً ﻗﻄﻊ ﮔﺮﺩﯾﺪ ﻭ ﻭﮐﻼ‌ﯼ ﻓﺮﻋﯽ ﻭ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺍﯼ ﺍﻣﺎﻡ(ﻉ) ﺩﺭ ﺑﻼ‌ﺩ ﻣﺨﺘﻠﻒ –ﮐﻪ ﺍﺳﻤﯽ ﻋﺪﻩ ﺍﯼ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﻗﺒﻼ‌ً ﮔﺬﺷﺖ- ﻧﺎﮔﺰﯾﺮ ﻣﻨﺤﺼﺮﺍً ﺯﯾﺮ ﻧﻈﺮ ﻧﺎﯾﺐ ﺧﺎﺹ، ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻭﻇﯿﻔﻪ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﻧﺎﻣﻪ ﻫﺎ ﻭ ﺳﺆﺍﻻ‌ﺕ ﻭ ﻭﺟﻮﻩ ﺷﺮﻋﯽ ﺷﯿﻌﯿﺎﻥ ﺭﺍ ﺗﻮﺳﻂ ﻧﺎﯾﺐ ﺧﺎﺹ ﺑﻪ ﻣﺤﻀﺮ ﺍﻣﺎﻡ ﻏﺎﯾﺐ(ﻉ) ﻣﯽ ﺭﺳﺎﻧﺪﻧﺪ. ﭼﻨﺎﻧﮑﻪ ﻗﺒﻼ‌ً ﺍﺷﺎﺭﻩ ﮐﺮﺩﯾﻢ، ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺳﻔﺎﺭﺕ ﺍﺑﻮ ﺟﻌﻔﺮ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﻋﺜﻤﺎﻥ، ﺗﻨﻬﺎ ﺩﺭ ﺑﻐﺪﺍﺩ ﺣﺪﻭﺩ ﺩﻩ ﻧﻔﺮ ﺯﯾﺮ ﻧﻈﺮ ﺍﻭ ﻓﻌﺎﻟﯿﺖ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ. ﻧﻮﺍﺏ ﺧﺎﺹ، ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺩﺭﯾﺎﻓﺖ ﻭﺟﻮﻩ ﻭ ﺍﻣﻮﺍﻝ، ﻗﺒﺾ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﻭﻟﯽ ﺷﯿﻌﯿﺎﻥ ﺍﺯ ﻭﮐﻼ‌ﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﻗﺒﺾ ﺩﺭﯾﺎﻓﺖ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ. ﺑﻨﺎ ﺑﻪ ﻧﻘﻞ ﺷﯿﺦ ﻃﻮﺳﯽ، ﺩﺭ ﺍﻭﺍﺧﺮ ﻋﻤﺮ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﻋﺜﻤﺎﻥ، ﺷﺨﺼﯽ ﺑﻪ ﺗﻮﺻﯿﻪ ﺍﻭ، ﺍﻣﻮﺍﻝ ﻣﺮﺑﻮﻁ ﺑﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺣﺴﯿﻦ ﺑﻦ ﺭﻭﺡ ﻣﯽ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﻗﺒﺾ ﻣﻄﺎﻟﺒﻪ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ. ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺷﮑﻮﮤ ﺣﺴﯿﻦ ﺑﻦ ﺭﻭﺡ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺑﺖ، ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﻋﺜﻤﺎﻥ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩﮐﻪ ﺍﺯ ﻭﯼ ﻗﺒﺾ ﻣﻄﺎﻟﺒﻪ ﻧﺸﻮﺩ ﻭ ﺍﻓﺰﻭﺩ: ﻫﺮ ﭼﻪ ﺑﺪﺳﺖ ﺍﺑﻮﺍﻟﻘﺎﺳﻢ ﺑﺮﺳﺪ، ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻣﻦ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﺍﺳﺖ. *** ﺝ- ﺍﺧﺬ ﻭ ﺗﻮﺯﯾﻊ ﺍﻣﻮﺍﻝ ﻣﺘﻌﻠﻖ ﺑﻪ ﺍﻣﺎﻡﻧﻮﺍﺏ ﺧﺎﺹ ﺍﻣﺎﻡ، ﻫﺮ ﮐﺪﺍﻡ ﺩﺭ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺳﻔﺮﺕ ﺧﻮﺩ، ﻭﺟﻮﻩ ﻭ ﺍﻣﻮﺍﻝ ﻣﺘﻌﻠﻖ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺷﯿﻌﯿﺎﻥ ﻣﺴﺘﻘﯿﻤﺎً ﯾﺎ ﺗﻮﺳﻂ ﻭﮐﻼ‌ﯼ ﻣﺤﻠﯽ ﻣﯽ ﭘﺮﺩﺍﺧﺘﻨﺪ، ﺗﺤﻮﯾﻞ ﻣﯽ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻫﺮ ﻃﺮﯾﻘﯽ ﮐﻪ ﻣﻤﮑﻦ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﺍﻣﺎﻡ(ﻉ) ﻣﯽ ﺭﺳﺎﻧﺪﻧﺪ، ﯾﺎ ﺩﺭ ﻣﻮﺍﺭﺩﯼ ﮐﻪ ﺍﻣﺎﻡ(ﻉ) ﻣﯽ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ ﻣﺼﺮﻑ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ. ﺩﺭ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺍﻣﺎﻡ ﻋﺴﮑﺮﯼ(ﻉ) ﮔﺮﻭﻫﯽ ﺍﺯ ﺷﯿﻌﯿﺎﻥ ﻗﻢ ﻭ ﺑﻌﻀﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﺯ ﻣﻨﺎﻃﻖ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻭﺍﺭﺩ ﺳﺎﻣﺮﺍﺀ ﺷﺪﻧﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﺍﺯ ﺩﺭﮔﺬﺷﺖ ﺍﻣﺎﻡ(ﻉ) ﺁﮔﺎﻩ ﮔﺸﺘﻨﺪ. ﺍﯾﻦ ﮔﺮﻭﻩ ﺍﻣﻮﺍﻟﯽ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﺷﯿﻌﯿﺎﻥ ﻣﻨﺎﻃﻖ ﺧﻮﺩ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﺗﺎ ﺗﺤﻮﯾﻞ ﺍﻣﺎﻡ(ﻉ) ﺑﺪﻫﻨﺪ ﻭ ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺯ ﺟﺎﻧﺸﯿﻦ ﺍﻣﺎﻡ ﻋﺴﮑﺮﯼ(ﻉ) ﭘﺮﺳﺶ ﮐﺮﺩﻧﺪ، ﺑﻌﻀﯽ ﻫﺎ ﺟﻌﻔﺮ[ﮐﺬﺍﺏ]، ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺍﻣﺎﻡ(ﻉ)، ﺭﺍ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﺍﺩﻧﺪ. ﺁﻧﺎﻥ ﻃﺒﻖ ﺭﻭﺍﻝ ﻣﻌﻤﻮﻝ، ﻧﺸﺎﻧﯽ ﻭ ﺧﺼﻮﺻﯿﺎﺕ ﭘﻮﻟﻬﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺟﻌﻔﺮ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ ﺗﺎ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﺷﻮﺩ ﮐﻪ ﻭﯼ ﺩﺍﺭﺍﯼ ﻋﻠﻢ ﺍﻣﺎﻣﺖ ﺍﺳﺖ ﯾﺎ ﺧﯿﺮ؟ ﻭﻗﺘﯽ ﺟﻌﻔﺮ ﺍﺯ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺭﻣﺎﻧﺪ، ﺍﺯ ﺗﺤﻮﯾﻞ ﺍﻣﻮﺍﻝ ﺑﻪ ﻭﯼ ﺧﻮﺩﺩﺍﺭﯼ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﻧﺎﮔﺰﯾﺮ ﺑﻪ ﻋﺰﻡ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﺑﻪ ﻭﻃﻦ ﺍﺯ ﺳﺎﻣﺮﺍﺀ ﺧﺎﺭﺝ ﺷﺪﻧﺪ. ﺩﺭ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺳﺎﻣﺮﺍﺀ، ﭘﯿﮏ ﺳﺮﯼ ﺣﻀﺮﺕ ﺑﻘﯿﮥ ﺍﻟﻠﻪ(ﻋﺞ) ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﺤﻀﺮ ﺍﻣﺎﻡ(ﻉ) ﺭﺍﻫﻨﻤﺎﯾﯽ ﮐﺮﺩ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺗﺸﺮﻑ ﺑﻪ ﺣﻀﻮﺭ ﺍﻣﺎﻡ (ﻉ)، ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻧﮑﻪ ﺣﻀﺮﺕ ﺧﺼﻮﺻﯿﺎﺕ ﺗﻤﺎﻡ ﭘﻮﻟﻬﺎ ﻭ ﺍﻣﻮﺍﻝ ﺭﺍ ﺑﯿﺎﻥ ﻧﻤﻮﺩ، ﺍﻣﻮﺍﻝ ﺭﺍ ﺗﺤﻮﯾﻞ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺩﺍﺩﻧﺪ. ﺁﻧﮕﺎﻩ ﺍﻣﺎﻡ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﻪ ﺳﺎﻣﺮﺍﺀ ﻧﯿﺎﻭﺭﯾﺪ. ﻣﻦ ﺷﺨﺼﯽ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺑﻐﺪﺍﺩ ﻣﻌﯿﻦ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ، ﺍﻣﻮﺍﻝ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻣﯽ ﺩﻫﯿﺪ ﻭ ﺗﻮﻗﯿﻊ ﺗﻮﺳﻂ ﺍﻭ ﺻﺎﺩﺭ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﺩ. ﺍﺯ ﺍﻥ ﺑﻪ ﺑﻌﺪ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺍﻣﺎﻡ(ﻉ)، ﻋﺜﻤﺎﻥ ﺑﻦ ﺳﻌﯿﺪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﯿﺎﺑﺖ ﺧﺎﺹ ﻣﻨﺼﻮﺏ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺑﻐﺪﺍﺩ ﻭﻇﺎﯾﻒ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺁﻏﺎﺯ ﮐﺮﺩ. *** ﺩ- ﭘﺎﺳﺨﮕﻮﯾﯽ ﺑﻪ ﺳﺆﺍﻻ‌ﺕ ﻓﻘﻬﯽ ﻭ ﻣﺸﮑﻼ‌ﺕ ﻋﻘﯿﺪﺗﯽﺣﻮﺯﻩ ﻓﻌﺎﻟﯿﺖ ﻧﻮﺍﺏ ﺍﺭﺑﻌﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻪ ﻣﻮﺍﺭﺩﯼ ﮐﻪ ﺷﻤﺮﺩﯾﻢ ﻣﺤﺪﻭﺩ ﻧﻤﯽ ﺷﺪ، ﺑﻠﮑﻪ ﺩﺍﯾﺮﮤ ﻓﻌﺎﻟﯿﺖ ﺁﻧﻬﺎ ﺷﺎﻣﻞ ﭘﺎﺳﺨﮕﻮﯾﯽ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﮔﻮﻧﻪ ﺳﺆﺍﻻ‌ﺕ ﻓﻘﻬﯽ ﻭ ﺷﺮﻋﯽ، ﺣﻞ ﻣﺸﮑﻼ‌ﺕ ﻋﻘﯿﺪﺗﯽ ﻭ ﻧﯿﺰ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﻋﻠﻤﯽ ﺑﺎ ﺷﺒﻬﺎﺗﯽ ﻣﯽ ﺷﺪ ﮐﻪ ﻣﺨﺎﻟﻔﺎﻥ ﻣﻄﺮﺡ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺭﺍﻩ ﺩﺭ ﺗﻀﻌﯿﻒ ﻋﻘﺎﯾﺪ ﻭ ﭘﺮﯾﺸﺎﻧﯽ ﻓﮑﺮﯼ ﺷﯿﻌﯿﺎﻥ ﻣﯽ ﮐﻮﺷﯿﺪﻧﺪ. ﻧﻮﺍﺏ ﺧﺎﺹ، ﺍﯾﻦ ﻭﻇﺎﯾﻒ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﺁﻣﻮﺯﺷﻬﺎﯼ ﺍﻣﺎﻡ(ﻉ) ﻭ ﺩﺍﻧﺶ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺑﺎﻻ‌ﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ، ﺑﻪ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻭﺟﻪ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﯽ ﺩﺍﺩﻧﺪ. ﻧﮕﺎﻫﯽ ﮔﺬﺭﺍ ﺑﻪ ﮐﺎﺭﻧﺎﻣﮥ ﺳﻔﺎﺭﺕ ﺍﯾﻦ ﭼﻬﺎﺭ ﺷﺨﺼﯿﺖ ﺑﺰﺭﮒ، ﺍﺑﻌﺎﺩ ﮔﺴﺘﺮﺩﮤ ﮐﻮﺷﺸﻬﺎ ﻭ ﻣﻮﻓﻘﯿﺖ ﻫﺎﯼ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺯﻣﯿﻨﻪ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ. ﺁﻧﺎﻥ ﺍﺯ ﯾﮏ ﺳﻮ، ﻭﺳﻮﺳﻪ ﻫﺎﯼ ﻣﺮﺑﻮﻁ ﺑﻪ ﺍﻧﮑﺎﺭ ﻭﺟﻮﺩ ﺍﻣﺎﻡ(ﻉ) ﺭﺍ، ﺍﺯ ﺭﺍﻫﻬﺎﯼ ﮔﻮﻧﺎﮔﻮﻥ ﺧﻨﺜﯽ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺭﺍﺳﺘﺎ، ﮔﺎﻩ ﻧﺎﮔﺰﯾﺮ، ﭘﺮﺩﻩ ﺍﺯ ﺩﯾﺪﺍﺭﻫﺎﯼ ﺳﺮﯼ ﺧﻮﺩ ﺑﺎ ﺍﻣﺎﻡ(ﻉ) ﺑﺮﻣﯽ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﻭ ﮔﺎﻫﯽ ﻧﯿﺰ ﺗﻮﻗﯿﻌﯽ ﺍﺯ ﺳﻮﯼ ﺣﻀﺮﺕ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭﻩ ﺻﺎﺩﺭ ﻣﯽ ﺷﺪ ﻭ ﺍﻣﺎﻡ ﺩﺭ ﺩﻓﻊ ﺷﺒﻬﺎﺕ ﻣﺰﺑﻮﺭ ﺑﻪ ﮐﻤﮏ ﺁﻧﺎﻥ ﻣﯽ ﺷﺘﺎﻓﺖ. ﺍﺯ ﺳﻮﯼ ﺩﯾﮕﺮ، ﺳﺆﺍﻻ‌ﺕ ﻓﻘﻬﯽ ﻭ ﺷﺮﻋﯽ ﺷﯿﻌﯿﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﺮﺽ ﺍﻣﺎﻡ(ﻉ) ﺭﺳﺎﻧﺪﻩ ﭘﺎﺳﺦ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻣﯽ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﺑﻼ‌ﻍ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ. ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻧﻤﻮﻧﻪ، ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻥ ﺍﺯ ﺗﻮﻗﯿﻌﯽ ﻧﺎﻡ ﺑﺮﺩ ﮐﻪ ﺗﻮﺳﻂ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﻋﺜﻤﺎﻥ ﺻﺎﺩﺭ ﺷﺪﻩ ﻭ ﻃﯽ ﺁﻥ ﺑﻪ ﭘﺮﺳﺶ ﻫﺎﯼ ﺍﺳﺤﺎﻕ ﺑﻦ ﯾﻌﻘﻮﺏ ﺩﺭ ﺯﻣﯿﻨﻪ ﻫﺎﯼ ﮔﻮﻧﺎﮔﻮﻥ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻥ ﺍﺯ ﺗﻮﻗﯿﻊ ﻣﻔﺼﻠﯽ ﯾﺎﺩ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﭘﺎﺳﺦ ﺑﻪ ﻧﻤﺎﯾﻨﺪﮤ ﻣﺮﺩﻡ ﻗﻢ، ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺟﻌﻔﺮ ﺣﻤﯿﺮﯼ ، ﺻﺎﺩﺭ ﮔﺮﺩﯾﺪ. ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﮔﺬﺷﺘﻪ، ﮔﺎﻩ، ﻧﻮﺍﺏ ﺧﺎﺹ، ﻣﻨﺎﻇﺮﺍﺗﯽ ﺑﺎ ﻣﺨﺎﻟﻔﺎﻥ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﺍﺩﻩ ﻭ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﺤﮑﻮﻡ ﻣﯽ ﺳﺎﺧﺘﻨﺪ ﻭ ﺗﺄﮐﯿﺪ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﭘﺎﺳﺦ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﻣﺎﻡ(ﻉ) ﺁﻣﻮﺧﺘﻪ ﺍﻧﺪ. ﭼﻨﺎﻧﮑﻪ ﺣﺴﯿﻦ ﺑﻦ ﺭﻭﺡ، ﺩﺭ ﯾﮏ ﻣﺠﻠﺲ ﻣﻨﺎﻇﺮﻩ، ﭘﺎﺳﺦ ﺷﺨﺼﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ(ﻉ) ﻣﻄﺮﺡ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ، ﺑﺼﻮﺭﺕ ﮔﺴﺘﺮﺩﻩ ﺑﯿﺎﻥ ﻧﻤﻮﺩ ﻭ ﻓﺮﺩﺍﯼ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺑﺎ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﭘﺎﺳﺦ ﻣﺰﺑﻮﺭ، ﺑﻪ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺷﯿﻌﯿﺎﻥ- ﮐﻪ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﭘﺎﺳﺦ ﻫﺎ ﺗﺮﺍﻭﺵ ﻓﮑﺮﯼ ﺧﻮﺩ ﺍﻭﺳﺖ- ﺍﻇﻬﺎﺭ ﺩﺍﺷﺖ: ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺳﻘﻮﻁ ﮐﻨﻢ ﻭ ﻃﻌﻤﮥ ﻣﺮﻏﺎﻥ ﻫﻮﺍ ﺷﻮﻡ ﯾﺎ ﺑﺎﺩ ﺗﻨﺪﯼ ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﻣﺤﻞ ﺩﻭﺭﯼ ﭘﺮﺗﺎﺏ ﮐﻨﺪ، ﺩﺭ ﻧﻈﺮﻡ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺩﯾﻦ ﺧﺪﺍ ﺭﺍﯼ ﻭ ﻧﻈﺮﯾﮥ ﺷﺨﺼﯽ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺍﻇﻬﺎﺭ ﮐﻨﻢ. ﻣﻄﺎﻟﺒﯽ ﮐﻪ ﺩﯾﺮﻭﺯ ﺷﻨﯿﺪﯼ ﺍﺯ ﺣﺠﺖ ﺧﺪﺍ(ﻉ) ﺷﻨﯿﺪﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﻭﯼ ﺩﺭ ﭘﺎﺳﺦ ﭘﺮﺳﺶ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻣﺘﮑﻠﻤﺎﻥ ﻭﻗﺖ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﻋﺎﻣﻞ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺍﻣﺎﻡ ﻣﻮﺳﯽ ﺑﻦ ﺟﻌﻔﺮ(ﻉ) ﻭ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺍﯾﺎ ﭘﯿﺸﻮﺍﯾﺎﻥ ﻣﻌﺼﻮﻡ ﻫﻤﻪ، ﺑﺎ ﺷﻤﺸﯿﺮ ﯾﺎ ﺑﺎ ﻣﺴﻤﻮﻣﯿﺖ ﺩﺭﮔﺬﺷﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﻭ ﻧﯿﺰ ﺭﺍﺯ ﺑﺮﺗﺮﯼ ﺣﻀﺮﺕ ﻓﺎﻃﻤﻪ(ﺱ) ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺩﺧﺘﺮﺍﻥ ﺩﯾﮕﺮ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺍﺳﻼ‌ﻡ(ﺹ)، ﺗﻮﺿﯿﺤﺎﺕ ﺭﻭﺷﻦ ﻭ ﻗﺎﻧﻊ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﺍﯼ ﺩﺍﺩ ﮐﻪ ﺗﺤﺴﯿﻦ ﺩﺍﻧﺸﻤﻨﺪ ﻣﺰﺑﻮﺭ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻧﮕﯿﺨﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭﻩ ﭘﺎﺳﺨﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺑﻬﺘﺮ ﻭ ﮐﻮﺗﺎﻫﺘﺮ ﺍﺯ ﮐﺴﯽ ﻧﺸﻨﯿﺪﻩ ﺍﻡ. *** ﻩ- ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﺑﺎ ﻣﺪﻋﯿﺎﻥ ﺩﺭﻭﻏﯿﻦ ﻧﯿﺎﺑﺖﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﺑﺎ ﻏﻼ‌ﺕ ﻭ ﻣﺪﻋﯿﺎﻥ ﺩﺭﻭﻏﯿﻦ ﺑﺎﺑﯿﺖ ﻭ ﻧﯿﺎﺑﺖ ﻭ ﻭﮐﺎﻟﺖ ﻭ ﺍﻓﺸﺎﯼ ﺍﺩﻋﺎﻫﺎﯼ ﺑﺎﻃﻞ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﻧﯿﺰ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﻓﻌﺎﻟﯿﺖ ﻫﺎﯼ ﻧﻮﺍﺏ ﺍﺭﺑﻌﻪ ﺍﻓﺰﻭﺩ. ﮔﺮﻭﻫﯽ ﺍﺯ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻣﻨﺤﺮﻑ ﻭ ﺟﺎﻩ ﻃﻠﺐ ﺑﺎ ﻃﺮﺡ ﻣﻄﺎﻟﺐ ﺑﯽ ﺍﺳﺎﺱ ﺍﺯ ﻗﺒﯿﻞ ﺭﺑﻮﺑﯿﺖ ﻭ ﺍﻟﻮﻫﯿﺖ ﺍﺋﻤﻪ، ﻣﻘﺎﻣﺎﺗﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩ ﺍﺩﻋﺎ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﺍﻣﺎﻡ(ﻉ) ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﺧﻤﺲ ﯾﺎ ﻭﺟﻮﻩ ﺩﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﻣﯽ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ ﻭ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﻣﻮﺟﺒﺎﺕ ﺑﺪ ﻧﺎﻣﯽ ﺷﯿﻌﻪ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻫﻢ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﻭ ﻣﺸﮑﻼ‌ﺗﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺋﻤﻪ ﺍﯾﺠﺎﺩ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ. ﺩﺭ ﻋﺼﺮ ﻏﯿﺒﺖ ﺻﻐﺮﯼ، ﻋﻼ‌ﻭﻩ ﺑﺮ ﺍﯾﻨﻬﺎ، ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﭘﯿﺪﺍ ﺷﺪﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺩﺭﻭﻍ ﻣﺪﻋﯽ ﺳﻔﺎﺭﺕ ﻭ ﻧﯿﺎﺑﺖ ﺧﺎﺹ ﺍﻣﺎﻡ(ﻉ) ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺍﻣﻮﺍﻝ ﻣﺘﻌﻠﻖ ﺑﻪ ﺍﻣﺎﻡ(ﻉ) ﺗﺼﺮﻑ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺩﺭ ﻣﺴﺎﺋﻞ ﻓﻘﻬﯽ ﻭ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩﯼ، ﺳﺨﻨﺎﻥ ﮔﻤﺮﺍﻩ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﺑﺮ ﺯﺑﺎﻥ ﻣﯽ ﺭﺍﻧﺪﻧﺪ. ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻧﻮﺍﺏ ﺧﺎﺹ، ﺑﺎ ﺭﻫﻨﻤﻮﺩ ﺍﻣﺎﻡ(ﻉ)، ﺑﻪ ﻣﻘﺎﺑﻠﻪ ﺑﺎ ﺁﻧﺎﻥ ﺑﺮﻣﯽ ﺧﺎﺳﺘﻨﺪ ﻭ ﮔﺎﻩ ﺩﺭ ﻃﺮﺩ ﻭ ﻟﻌﻦ ﺁﻧﺎﻥ ﺍﺯ ﻧﺎﺣﯿﮥ ﺣﻀﺮﺕ ﺗﻮﻗﯿﻊ ﺻﺎﺩﺭ ﻣﯽ ﺷﺪ. ﺍﺑﻮ ﻣﺤﻤﺪ ﺷﺮﯾﻌﯽ، ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﻧﺼﯿﺮ ﻧﻤﯿﺮﯼ، ﺍﺣﻤﺪ ﺑﻦ ﻫﻼ‌ﻝ ﮐﺮﺧﯽ، ﺍﺑﻮ ﻃﺎﻫﺮ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﻋﻠﯽ ﺑﻦ ﺑﻼ‌ﻝ، ﺣﺴﯿﻦ ﺑﻦ ﻣﻨﺼﻮﺭ ﺣﻼ‌ﺝ ﻭ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﻋﻠﯽ ﺷﻠﻤﻐﺎﻧﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﮔﺮﻭﻩ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ. ﺷﻠﻤﻐﺎﻧﯽ ﻗﺒﻼ‌ً ﺍﺯ ﻋﻠﻤﺎﯼ ﺷﯿﻌﻪ ﺷﻤﺮﺩﻩ ﻣﯽ ﺷﺪ ﻭ ﺣﺘﯽ ﮐﺘﺎﺑﯽ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﺗﮑﻠﯿﻒ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ، ﻭﻟﯽ ﺑﻌﺪﻫﺎ ﺑﻪ ﻏﻠﻮّ ﻭ ﺍﻧﺤﺮﺍﻑ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺷﺪ ﻭ ﺍﻓﮑﺎﺭﯼ ﮐﻔﺮﺁﻣﯿﺰ ﻣﻄﺮﺡ ﮐﺮﺩ. ﺍﺯ ﺁﻥ ﺟﻤﻠﻪ، ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﻧﻈﺮﯾﮥ ﺣﻠﻮﻝ ﺗﺄﮐﯿﺪ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻣﯽ ﮔﻔﺖ: ﺭﻭﺡ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺍﺳﻼ‌ﻡ(ﺹ) ﺩﺭ ﭘﯿﮑﺮ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﻋﺜﻤﺎﻥ(ﺳﻔﯿﺮ ﺩﻭﻡ) ﻭ ﺭﻭﺡ ﺍﻣﯿﺮ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ(ﻉ) ﺩﺭ ﮐﺎﻟﺒﺪ ﺣﺴﯿﻦ ﺑﻦ ﺭﻭﺡ(ﻧﺎﯾﺐ ﺧﺎﺹ ﺳﻮﻡ) ﻭ ﺭﻭﺡ ﺣﻀﺮﺕ ﻓﺎﻃﻤﻪ(ﺱ) ﺩﺭ ﺑﺪﻥ ﺍﻡ ﮐﻠﺜﻮﻡ، ﺩﺧﺘﺮ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﻋﺜﻤﺎﻥ ﺣﻠﻮﻝ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﺣﺴﯿﻦ ﺑﻦ ﺭﻭﺡ، ﺍﯾﻦ ﻋﻘﯿﺪﻩ ﺭﺍ ﮐﻔﺮ ﻭ ﺍﻟﺤﺎﺩ ﻣﻌﺮﻓﯽ ﮐﺮﺩﻩ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻧﻮﻉ ﻋﻘﺎﯾﺪ ﻣﺴﯿﺤﯿﺎﻥ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺣﻀﺮﺕ ﻣﺴﯿﺢ(ﻉ) ﺷﻤﺮﺩ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻃﺮﺩ ﻧﻤﻮﺩ ﻭ ﺑﺎ ﺍﻓﺸﺎﯼ ﺍﻓﮑﺎﺭ ﺑﺎﻃﻠﺶ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﻗﻮﻣﺶ ﺭﺳﻮﺍ ﺳﺎﺧﺖ. ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﻧﻘﺶ ﺗﺨﺮﯾﺒﯽ ﺷﻠﻤﻐﺎﻧﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺫﯾﺤﺠﮥ ﺳﺎﻝ ﺳﯿﺼﺪ ﻭ ﺩﻭﺍﺯﺩﻩ، ﺗﻮﻗﯿﻌﯽ ﺗﻮﺳﻂ ﺣﺴﯿﻦ ﺑﻦ ﺭﻭﺡ ﺩﺭ ﻟﻌﻦ ﻭ ﺗﮑﻔﯿﺮ ﻭ ﺍﺭﺗﺪﺍﺩ ﺍﻭ ﺻﺎﺩﺭ ﮔﺮﺩﯾﺪ ﻭ ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ﺳﯿﺼﺪﻭ ﺑﯿﺴﺖ ﻭﺳﻪ ﮐﺸﺘﻪ ﺷﺪ. *** ﻏﯿﺒﺖ ﮐﺒﺮﯼﭼﻨﺎﻧﮑﻪ ﮔﻔﺘﯿﻢ، ﺑﺎ ﺩﺭﮔﺬﺷﺖ ﭼﻬﺎﺭﻣﯿﻦ ﻧﺎﯾﺐ ﺧﺎﺹ ﺍﻣﺎﻡ ﺩﻭﺍﺯﺩﻫﻢ(ﻉ)، ﺩﻭﺭﺍﻥ ﻏﯿﺒﺖ ﮐﺒﺮﯼ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﯾﺪ. ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺩﻭﺭﻩ، ﻋﻠﻤﺎﯼ ﻭﺍﺟﺪ ﺷﺮﺍﯾﻂ ، ﺍﺯ ﺳﻮﯼ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ(ﻉ) ﻧﯿﺎﺑﺖ ﻋﺎﻣّﻪ ﺩﺍﺭﻧﺪ. ﭼﻨﺎﻧﮑﻪ ﺩﯾﺪﯾﻢ، ﻧﯿﺎﺑﺖ ﺧﺎﺻّﻪ ﻋﺒﺎﺭﺕ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﻣﺎﻡ(ﻉ)، ﺷﺨﺺ ﺧﺎﺻّﯽ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺍﺳﻢ ﻭ ﺭﺳﻢ ﻣﻌﺮﻓﯽ ﮐﻨﺪ ﻭ ﻧﺎﯾﺐ ﺧﻮﺩ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﻫﺪ، ﻭﻟﯽ ﻧﯿﺎﺑﺖ ﻋﺎﻣّﻪ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﻣﺎﻡ(ﻉ)، ﺷﺮﺍﯾﻂ ﻭ ﺿﻮﺍﺑﻄﯽ ﮐﻠﯽ ﺭﺍ ﺑﯿﺎﻥ ﮐﻨﺪ ﺗﺎ ﺩﺭ ﻃﻮﻝ ﺯﻣﺎﻥ ﻫﺮ ﻓﺮﺩﯼ ﮐﻪ ﺁﻥ ﺿﺎﺑﻄﻪ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺗﻄﺒﯿﻖ ﮐﻨﺪ، ﻧﺎﯾﺐ ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﻧﯿﺎﺑﺖ ﺍﺯ ﺍﻣﺎﻡ(ﻉ)، ﺩﺭ ﺍﻣﺮ ﺩﯾﻦ ﻭ ﺩﻧﯿﺎ، ﻣﺮﺟﻊ ﺷﯿﻌﯿﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ. ﺍﻣﺎﻣﺎﻥ ﻣﻌﺼﻮﻡ، ﺑﻮﯾﮋﻩ ﺣﻀﺮﺕ ﺣﺠﺖ ﺑﻦ ﺍﻟﺤﺴﻦ ﻣﻬﺪﯼ(ﻋﺞ) ﺩﺭ ﺭﻭﺍﯾﺎﺕ ﻣﺘﻌﺪﺩﯼ ﺍﯾﻦ ﺷﺮﺍﯾﻂ ﺭﺍ ﺑﯿﺎﻥ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ ﻭ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﻏﯿﺒﺖ ﮐﺒﺮﯼ ﻣﻮﻇﻒ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻭﺍﺟﺪﺍﻥ ﺷﺮﺍﯾﻂ ﻣﺰﺑﻮﺭ ﺭﺟﻮﻉ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻭ ﻃﺒﻖ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺁﻧﺎﻥ ﻋﻤﻞ ﮐﻨﻨﺪ. ﭘﺎﺭﻩ ﺍﯼ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺍﯾﺎﺕ ﺭﺍ ﺫﯾﻼ‌ً ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﻣﺨﺎﻃﺒﺎﻥ ﻣﺤﺘﺮﻡ ﻣﯽ ﮔﺬﺭﺍﻧﯿﻢ: 1- ﻋﻤﺮ ﺑﻦ ﺣﻨﻈﻠﻪ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ: ﺍﺯ ﺍﻣﺎﻡ ﺻﺎﺩﻕ(ﻉ) ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ: ﺍﮔﺮ ﺑﯿﻦ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﺷﯿﻌﯿﺎﻥ ﺑﺮ ﺳﺮ ﻗﺮﺽ ﯾﺎ ﺍﺭﺙ ﺍﺧﺘﻼ‌ﻓﯽ ﭘﯿﺶ ﺁﯾﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺣﮑﻮﻣﺖ ﻭ ﻗﻀﺎﺕ[ﻭﻗﺖ] ﻣﺮﺍﺟﻌﻪ ﮐﻨﻨﺪ ﺁﯾﺎﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺟﺎﯾﺰ ﺍﺳﺖ؟ ﺍﻣﺎﻡ(ﻉ) ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻫﺮ ﮐﺲ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺣﻖ ﯾﺎ ﺑﺎﻃﻞ ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﻣﺮﺍﺟﻌﻪ ﮐﻨﺪ، ﺩﺭ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺑﻪ ﻃﺎﻏﻮﺕ ﻣﺮﺍﺟﻌﻪ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﻫﺮﭼﻪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺣﮑﻢ ﺁﻧﺎﻥ ﺑﮕﯿﺮﺩ، ﺑﻄﻮﺭ ﺣﺮﺍﻡ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ، ﻫﺮ ﭼﻨﺪ ﺣﻖ ﺛﺎﺑﺖ ﺍﻭ ﺑﺎﺷﺪ، ﺯﯾﺮﺍ ﺁﻧﺮﺍ ﺑﻪ ﺣﮑﻢ ﻃﺎﻏﻮﺕ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﮐﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﻣﺮ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮐﻔﺮ ﻭﺭﺯﻧﺪ ﻭ ﺍﻧﮑﺎﺭ ﮐﻨﻨﺪ، ﭼﻨﺎﻧﮑﻪ ﺩﺭ ﺳﻮﺭﮤ ﻧﺴﺎﺀ ﺁﯾﮥ 60 ﻣﯽ ﻓﺮﻣﺎﯾﺪ:« ﯾُﺮﯾﺪﻭﻥَ ﺃﻥ ﯾَﺘَﺤﺎﮐَﻤُﻮﺍ ﺇﻟﯽ ﺍﻟﻄّﺎﻏﻮﺕِ ﻭَﻗَﺪ ﺍُﻣﺮُﻭﺍ ﺍَﻥ ﯾَﮑﻔُﺮُﻭﺍ ﺑِﻪِ » [ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﻃﺎﻏﻮﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺍﻭﺭﯼ ﺑﻄﻠﺒﻨﺪ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻃﺎﻏﻮﺕ ﮐﺎﻓﺮ ﺷﻮﻧﺪ]. ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ : ﭘﺲ ﭼﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﮑﻨﻨﺪ؟ ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﺑﺎﯾﺪ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻨﻨﺪ ﺑﺒﯿﻨﻨﺪ ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺣﺪﯾﺚ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺭﻭﺍﯾﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻭ ﺩﺭ ﺣﻼ‌ﻝ ﻭ ﺣﺮﺍﻡ ﻣﺎ ﻧﻈﺮ ﺍﻓﮑﻨﺪﻩ ﻭ ﺻﺎﺣﺐ ﻧﻈﺮ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺍﺣﮑﺎﻡ ﻭ ﻗﻮﺍﻧ

تاريخ : چهار شنبه 24 مهر 1392برچسب:در مورد امام زمان, | 20:59 | نويسنده : بسیجی گمنام امام خامنه ای |
خروج یمانی، نشانه قطعی ظهور روایات اهل بیت(علیهم السلام) از پرچم یمانی، به عنوان پرچم جهاد مسلّحانه با دشمنان قیام‌كنندة آل محمد(ص)، مهدی موعود(عج) نام برده‌اند. رسول اعظم(ص) در حالی كه یمنیان را می‌ستود چنین فرمود: «[ایشان] قومی رقیق القلب و با ایمان راسخ‌اند كه «یاری‌كننده» از آنان است؛ [او] با همراهی هفتاد هزار نفر قیام می‌كند و جانشین من و جانشین وصیّ‌ام را یاری می‌كند». مقالة حاضر به معرّفی یمانی و دسته‌بندی روایات مربوط به قیام او و بیان اهمیت حركت این شخصیت عصر ظهور می‌پردازد. -------------------------------------------------------------------------------- اهمیت و جایگاه قیام یمانی در روایاتی از امامان معصوم ما، به وقوع نهضتی اسلامی در آخرالزّمان در یمن، قبل از ظهور امام عصر(عج) اشاره شده كه هدف آن، یاری آن حضرت و زمینه‌سازی ظهور مبارك ایشان است. بنابر آنچه در روایات مربوط به امام مهدی(عج) آمده است، سند تعدادی از آنها صحیح(1)و وقوع این قیام حتمی است، و امامان اهل بیت(علیهم السلام) آن را از جملة پنج نشانة قطعی ظهور مهدی موعود(عج) بر شمرده‌اند. در اینجا به روایات مربوط به قیام یمانی و ویژگی‌های ذكر شده برای آن می پردازیم: الف) از نشانه‌های حتمی ظهور: امام صادق(علیه السلام) در بیانی راجع به حتمی بودن علامت قیام یمانی برای ظهور امام عصر(عج) فرمودند: «قبل از قیام قائم(عج) وقوع پنج علامت حتمی است: [خروج] یمانی، سفیانی، صیحة آسمانی، كشته شدن نفس زكیّه و فرو رفتن در بیداء»،(2) در نشانه‌های ظهور، ویژگی‌های پیچیده‌ای دربارة شخصیّت رهبر قیام یمانی بیان شده و روایات، در خصوص نام او گوناگون است. در یك سخن، نام او مردّد بین حسن یا حسین آمده و در دیگری سعید نامیده شده و او را «نصر» نیز خوانده‌اند. دربارة دلیل نامیدن وی به نصر، از رسول اكرم(ص) نقل شده كه زیرا خداوند را یاری می‌رساند. چنان‌كه در روایات نخستین این نوشتار، عنوان «منصور» برای او انتخاب شده بود كه به سبب یاری رسانی‌اش نسبت به قیام امام عصر(عج) بود ب) هم‌زمانی با سفیانی و خراسانی: حضرت رضا(علیه السلام) در سخنی می‌فرمایند: «خروج سفیانی، یمانی و خراسانی در یك سال، یك ماه و یك روز و ترتیب آنها همچون رشته مهره‌ها پشت سر هم خواهد بود. سختی از هر سو پدید آید، وای بر كسی كه با آنها مخالفت و دشمنی كند» .(3) ج) هدایت‌بخش‌ترین پرچم‌ها: در ادامة روایت پیشین، امام صادق(علیه السلام) می‌فرمایند: «در میان درفش‌ها (پرچم‌ها)، هدایت‌گرتر از درفش یمانی وجود ندارد، چون درفش حق است و شما را به سوی صاحبتان دعوت می‌كند».(4) د ‍ ) تخلف از او، جایز نیست: در روایتی كه ذكر شد، امام صادق(علیه السلام) می‌فرمایند : «وقتی یمانی قیام می‌كند، فروش اسلحه به مردم حرام است. پس به سوی او بشتابید كه درفش او درفش هدایت است. بر هیچ مسلمانی سرپیچی از او جایز نیست و اگر كسی چنین كند، اهل آتش است، زیرا او مردم را به حق دعوت می‌كند».(5) ه) یمانی، پیرو علی(علیه السلام): از هشام بن حكم نقل شده است كه چون «طالب حق» خروج كرد، به امام صادق(علیه السلام) گفته شد: آیا امیدوارید این شخص یمانی باشد؟ حضرت فرمودند: «خیر، یمانی پیرو علی(علیه السلام) است، در حالی كه این شخص از آن حضرت بیزاری می‌جوید».(6) نام و نسب یمانی در نشانه‌های ظهور، ویژگی‌های پیچیده‌ای دربارة شخصیّت رهبر قیام یمانی بیان شده و روایات، در خصوص نام او گوناگون است. در یك سخن، نام او مردّد بین حسن یا حسین آمده(7)و در دیگری سعید نامیده شده و او را «نصر» نیز خوانده‌اند.(8) دربارة دلیل نامیدن وی به نصر، از رسول اكرم(ص) نقل شده كه زیرا خداوند را یاری می‌رساند.(9) چنان‌كه در روایات نخستین این نوشتار، عنوان «منصور» برای او انتخاب شده بود كه به سبب یاری رسانی‌اش نسبت به قیام امام عصر(عج) بود.(10) در روایتی صحیح از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است كه فرمودند: «هنگامی كه یمانی قیام كرد، به سوی او برخیز و بر هیچ مسلمانی جایز نیست كه با او به مقابله برخیزد؛ زیرا هر كس چنان كند، از اهل دوزخ باشد زیرا او به حق و راهی مستقیم فرا می‌خواند مختصّات قیام یمانی الف) زمان و محلّ آغاز قیام: در جمع‌بندی روایات یمانی، باید بگوییم كه دو دسته روایت در زمینة حركت وی وجود دارد به گونه‌ای كه زمان مشترك آن، قبل از خروج سفیانی است. دستة نخست این روایات، قیام وی را قبل از سفیانی می‌داند و دستة دوم، به قیام وی همراه با امام مهدی(عج) تصریح دارد؛ چنان‌كه می‌فرماید: «... آن پرچم حقّی است زیرا به جانب صاحبتان فرا می‌خواند».(11) از این نكته آشكار می‌شود كه قیام وی هم‌زمان با ظهور صاحب‌الامر(عج) است و مردم را به یاری آن حضرت فرا می‌خواند. در خصوص موقعیّت جغرافیایی قیام یمانی، به شهرهایی هم‌چون: صنعا، عدن، كنده و منطقة ابین اشاره رفته است؛ البته روایات صنعا مستفیض بوده، از طریق شیعه و سنّی نقل شده است.(12) ب) رنگ و نشان پرچم یمانی: همان‌طور كه می‌دانیم، در روایات مربوط به حركت‌های سیاسی ـ نظامی عصر ظهور، نشانه‌های رایات و پرچم‌های هر حركت بیان شده تا مؤمنان بتوانند در برخورد با این قیام‌ها و رهبران آنها دچار اشتباه نشوند و در آن وقت و شرایط بسیار حساس تشخیص صحیح لازم را بدهند. به عنوان نمونه، رنگ پرچم قیام‌كنندة ایرانی (خراسانی) «سیاه» گفته شده است. در خصوص پرچم نهضت یمانی، از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است: «یمانی از یمن با پرچم‌های سفید خروج می‌كند».(13) ج) اهداف و مراحل قیام یمانی: قیام یمانی به چند مرحله قابل تقسیم است. این مراحل عبارتند از: 1. اعلام همبستگی و هم‌پیمانی نظامی با قیام خراسانی: كه در ادامه از این موضوع سخن خواهیم گفت. 2. دعوت و فراخوان یمانی به سوی مذهب حقّة اهل‌بیت پیامبر(ص) : در روایتی صحیح از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است كه فرمودند: «هنگامی كه یمانی قیام كرد، به سوی او برخیز و بر هیچ مسلمانی جایز نیست كه با او به مقابله برخیزد؛ زیرا هر كس چنان كند، از اهل دوزخ باشد زیرا او به حق و راهی مستقیم فرا می‌خواند».(14) یمانی، چند ماه پس از قیام و نهضت خود در یمن، سرانجام به سرزمین حجاز می‌رود و پس از آشكار شدن امام مهدی(عج) در میان گروه اندك یاران خویش در مدینه، در كنار آن بزرگوار قرار می‌گیرد 3. یاری رساندن به انقلاب امام مهدی(عج) و فراخواندن به بیعت آن حضرت: این هدف از اهداف قیام یمانی پیش از این نیز بیان شد كه، پرچم یمانی از جمله پرچم‌های یاوران امام مهدی(عج) است. د) هم‌پیمانی یمانی و خراسانی: در روایات مربوطه به قیام یمانی، به هم‌پیمان شدن وی با خراسانی و یاری به او در برابر دشمنانش اشاراتی رفته است. در بیان امیر مؤمنان(علیه السلام) دربارة خصوصیات مشترك یمانی و خراسانی در جنگ دمشق و آزادسازی آن از سیطرة سفیانی چنین آمده است: «و [سفیانی] به روش ستمكاران نخستین عمل می‌كند و خداوند از آسمان بر عملش خشم می‌گیرد، آنگاه جوانی را از مشرق كه به اهل بیت پیامبر(ص) فرامی‌خواند، علیه او برمی‌انگیزاند. اینان اصحاب پرچم‌های سیاه هستند. خداوند به ایشان عزت اعطا و پیروزی را برایشان نازل می‌فرماید، پس احدی با ایشان به نبرد نمی‌پردازد مگر اینكه او را شكست می‌دهند و سپاه قحطانی [یمنی] به حركت درمی‌آید... و جوان یمنی در پی نابود كردن حمّاز جزیره [سفیانی] است تا آنكه در دمشق فرود می‌آیند و آن را [در مدّت زمانی] سریع‌تر از دریا فتح می‌كنند».(15) و این حدیث در مقام توصیف رویارویی نظامی در مرزهای سوریه بین خراسانی و سفیانی است كه پس از سپاه یمانی تحت فرماندهی او برای یاری رساندن به خراسانی وارد میدان نبرد می‌شوند. ه ‍ ) پیوستن یمانی به امام مهدی(عج): یمانی، چند ماه پس از قیام و نهضت خود در یمن، سرانجام به سرزمین حجاز می‌رود و پس از آشكار شدن امام مهدی(عج) در میان گروه اندك یاران خویش در مدینه، در كنار آن بزرگوار قرار می‌گیرد. و) حركت یمانی به همراه امام مهدی(عج) از مدینه: پس از آنكه سفیانی، لشكر خود را برای دستگیری امام مهدی(عج) به مدینه می‌فرستد، یمانی همراه با امام زمان(عج) به مكه می‌رود. چنانكه از ارطاط نقل شده است: «سپس مهدی و منصور از مدینه خارج می‌شوند و سفیانی گروهی را برای گرفتن آن دو می‌فرستد. پس هنگامی كه مهدی و منصور به مكه رسیدند، لشكریان سفیانی در بیداء فرود می‌آیند و در زمین فرو می‌روند. سپس مهدی(عج) خارج می‌شود تا آنكه از مدینه عبور كند».(16) ز) فرجام قیام یمانی گفتیم كه نقطة مقابل یمانی، دشمن سرسخت امام مهدی(عج) یعنی سفیانی است كه یمانی با وی درگیر می‌شود. در مجموعة روایات اهل بیت(علیه السلام) خبری مبنی بر شكست یمانی به ما نرسیده است. در خصوص فرجام قیام یمانی موعود، كه از او با صفت منصور یاد شده، در روایاتی از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است: «سفیانی با هر كسی كه با او درگیر شود، چیره می‌شود مگر یمانی. ... سپس یمانی را هدف قرار می‌دهد. پس یمانی برای دفع شرّ او به پا می‌خیزد و سفیانی در پی جنگ‌های فراوان و درگیری‌های سخت شكست می‌خورد و یمانی او را دنبال می‌كند. در نتیجه، جنگ‌ها و شكست‌های سفیانی زیاد می‌شود. پس یمانی، سفیانی و پسرش را كنار رود «لوّ» در میان اسیران می‌یابد و آن دو را تكّه تكّه می‌كند».(17) پی‌نوشت‌ها: 1. سند صحیح، سندی است که تمام راویان آن مورد وثوق‌اند. 2. شیخ طوسی، الغیبـة، ص267. 3.كتاب الغیبـة، نعمانی، ص171 4. بشارة الاسلام، ص 93 به نقل از: كتاب الغیبـة نعمانی. 5. همان. 6. بحارالانوار، ج 52، ص 75. 7. بحارالانوار، ج 52، ص 162. 8. کنز العمّال، ص 11، ح 31442 به نقل از ابن عساکر. 9. همان. 10. كتاب الغیبـة نعمانی، ص 39. 11. كتاب الغیبـة نعمانی، ص171؛ بحارالانوار، ج52، ص232. 12. رایات الهدی و الضّلال فی عصر الظّهور، ص101. 13. مختصر اثبات الرجعـة، ح 16؛ به نقل از مجلة تراثنا، سال 2، ش 4، صص 454ـ455. 14. ر.ك: كتاب الغیبـة، نعمانی، ص 171، بحارالأنوار، ج 52، ص 232. 15. متّقی هندی، كنزالعمال، ص14، ح3968. 16. همان، ص 212، جزء 4، ح 850. 17. مختصر اثبات الرجعـة، ح 16؛ به نقل از مجلة تراثنا، سال 2، ش 4، صص 454ـ455. التماس دعا یاعلی

تاريخ : چهار شنبه 24 مهر 1392برچسب:خروج یمانی, | 20:50 | نويسنده : بسیجی گمنام امام خامنه ای |
ولادت ولادت حضرت مهدي صاحب الزمان ( ع ) در شب جمعه ، نيمه شعبان سال 255يا 256هجري بود پس از اينكه دو قرن و اندي از هجرت پيامبر ( ص ) گذشت ، و امامت به امام دهم حضرت هادي ( ع ) و امام يازدهم حضرت عسكري ( ع ) رسيد ، كم كم در بين فرمانروايان و دستگاه حكومت جبار ، نگراني هايي پديد آمد . علت آن اخبار و احاديثي بود كه در آنها نقل شده بود : از امام حسن عسكري ( ع ) فرزندي تولد خواهد يافت كه تخت و كاخ جباران و ستمگران را واژگون خواهد كرد و عدل و داد را جانشين ظلم و ستم ستمگران خواهد نمود . در احاديثي كه بخصوص از پيغمبر ( ص ) رسيده بود ، اين مطلب زياد گفته شده و به گوش زمامداران رسيده بود در اين زمان يعني هنگام تولد حضرت مهدي ( ع ) ، معتصم عباسي ، هشتمين خليفه عباسي ، كه حكومتش از سال 218هجري آغاز شد ، سامرا ، شهر نوساخته را مركز حكومت عباسي قرار داد اين انديشه - كه ظهور مصلحي پايه هاي حكومت ستمكاران را متزلزل مي نمايد و بايد از تولد نوزادان جلوگيري كرد ، و حتي مادران بيگناه را كشت ، و يا قابله هايي را پنهاني به خانه ها فرستاد تا از زنان باردار خبر دهند - در تاريخ نظايري دارد . در زمان حضرت ابراهيم ( ع ) نمرود چنين كرد . در زمان حضرت موسي ( ع ) فرعون نيز به همين روش عمل نمود . ولي خدا نخواست . همواره ستمگران مي خواهند مشعل حق را خاموش كنند ، غافل از آنكه ، خداوند نور خود را تمام و كامل مي كند ، اگر چه كافران و ستمگران نخواهند در مورد نوزاد مبارك قدم حضرت امام حسن عسكري ( ع ) نيز داستان تاريخ به گونه اي شگفت انگيز و معجزه آسا تكرار شد امام دهم بيست سال - در شهر سامرا - تحت نظر و مراقبت بود ، و سپس امام يازدهم ( ع ) نيز در آنجا زير نظر و نگهباني حكومت به سر مي برد به هنگامي كه ولادت ، اين اختر تابناك ، حضرت مهدي ( ع ) ، نزديك گشت ، و خطر او در نظر جباران قوت گرفت ، در صدد بر آمدند تا از پديد آمدن اين نوزاد جلوگيري كنند ، و اگر پديد آمد و بدين جهان پاي نهاد ، او را از ميان بردارند بدين علت بود كه چگونگي احوال مهدي ، دوران حمل و سپس تولد او ، همه و همه ، از مردم نهان داشته مي شد ، جز چند تن معدود از نزديكان ، يا شاگردان و اصحاب خاص امام حسن عسكري ( ع ) كسي او را نمي ديد . آنان نيز مهدي را گاه بگاه مي ديدند ، نه هميشه و به صورت عادي. شيعيان خاص ، مهدي ( ع ) را مشاهده كردند در مدت 5 يا 4 سال آغاز عمر حضرت مهدي كه پدر بزرگوارش حيات داشت ، شيعيان خاص به حضور حضرت مهدي ( ع) مي رسيدند از جمله چهل تن به محضر امام يازدهم رسيدند و از امام خواستند تا حجت و امام بعد از خود را به آنها بنماياند تا او را بشناسند ، و امام چنان كرد آنان پسري را ديدند كه بيرون آمد ، همچون پاره ماه ، شبيه به پدر خويش . امام عسكري فرمود : " پس از من ، اين پسر امام شماست ، و خليفه من است در ميان شما ، امراو را اطاعت كنيد ، از گرد رهبري او پراكنده نگرديد ، كه هلاك مي شويد و دينتان تباه مي گردد . اين را هم بدانيد كه شما او را پس از امروز نخواهيد ديد ، تا اينكه زماني دراز بگذرد . بنابراين از نايب او ، عثمان بن سعيد ، اطاعت كنيد " . و بدين گونه ، امام يازدهم ، ضمن تصريح به واقع شدن غيبت كبري ، امام مهدي را به جماعت شيعيان معرفي فرمود ، و استمرار سلسله ولايت را اعلام داشت .يكي از متفكران و فيلسوفان قرن سوم هجري كه به حضور امام رسيده است ، ابو سهل نوبختي مي باشد باري ، حضرت مهدي ( ع ) پنهان مي زيست تا پدر بزرگوارش حضرت امام حسن عسكري در روز هشتم ماه ربيع الاول سال 260هجري ديده از جهان فرو بست . در اين روز بنا به سنت اسلامي ، مي بايست حضرت مهدي بر پيكر مقدس پدر بزرگوار خود نماز گزارد ، تا خلفاي ستمگر عباسي جريان امامت را نتوانند تمام شده اعلام كنند ، و يا بد خواهان آن را از مسير اصلي منحرف كنند ، و وراثت معنوي و رسالت اسلامي و ولايت ديني را به دست ديگران سپارند . بدين سان ، مردم ديدند كودكي همچون خورشيد تابان با شكوه هر چه تمامتر از سراي امام بيرون آمد ، و جعفر كذاب عموي خود را كه آماده نماز گزاردن بر پيكر امام بود به كناري زد ، و بر بدن مطهر پدر نماز گزارد ضرورت غيبت آخرين امام بيرون آمدن حضرت مهدي ( ع ) و نماز گزاران آن حضرت همه جا منتشر شد كارگزاران و ماموران معتمد عباسي به خانه امام حسن عسكري (ع ) هجوم بردند، اما هر چه بيشتر جستند كمتر يافتند ، و در چنين شرايطي بود كه براي بقاي حجت حق تعالي ، امر غيبت امام دوازدهم پيش آمد و جز اين راهي براي حفظ جان آن " خليفه خدا درزمين " نبود ، زيرا ظاهر بودن حجت حق و حضورش در بين مردم همان بود و قتلش همان . پس مشيت و حكمت الهي بر اين تعلق گرفت كه حضرتش را از نظرها پنهان نگهدارد ، تا دست دشمنان از وي كوتاه گردد ، و واسطه فيوضات رباني ، بر اهل زمين سالم ماند . بدين صورت حجت خدا ، هر چند آشكار نيست ، اما انوار هدايتش از پس پرده غيبت راهنماي مواليان و دوستانش مي باشد . ضمنا اين كيفر كردار امت اسلامي است كه نه تنها از مسير ولايت و اطاعت امير المؤمنين علي ( ع ) و فرزندان معصومش روي بر تافت ، بلكه به آزار و قتل آنان نيز اقدام كرد ، و لزوم نهان زيستي آخرين امام را براي حفظ جانش سبب شد در اين باب سخن بسيار است و مجال تنگ ، اما براي اينكه خوانندگان به اهميت وجود امام غايب در جهان بيني تشيع پي برند ، به نقل قول پروفسور هانري كربن - مستشرق فرانسوي - در ملاقاتي كه با علامه طباطبائي داشته ، مي پردازيم :" به عقيده من مذهب تشيع تنها مذهبي است كه رابطه هدايت الهيه را ميان خدا و خلق ، براي هميشه ، نگهداشته و بطور استمرار و پيوستگي ولايت را زنده و پابر جا مي دارد ... تنها مذهب تشيع است كه نبوت را با حضرت محمد - صلي الله عليه و آله و سلم - ختم شده مي داند ، ولي ولايت راكه همان رابطه هدايت و تكميل مي باشد ، بعد از آن حضرت و براي هميشه زنده مي داند . رابطه اي كه از اتصال عالم انساني به عالم الوهي كشف نمايد ، بواسطه دعوتهاي ديني قبل از موسي و دعوت ديني موسي و عيسي و محمد - صلوات الله عليهم - و بعد از حضرت محمد ، بواسطه ولايت جانشينان وي ( به عقيده شيعه )زندهبوده وهست وخواهدبود،اوحقيقتي است زنده كه هرگز نظ ر علمي نمي تواند او ر ا از خرافات شمرده از ليست حقايق حذف نمايد آري تنها مذهب تشيع است كه به زندگي اين حقيقت ، لباس دوام و استمرار پوشانيده و معتقد است كه اين حقيقت ميان عالم انساني و الوهي ، براي هميشه ، باقي و پا برجاست " يعني با اعتقاد به امام حي غايب صورت و سيرت مهدي ع چهره و شمايل حضرت مهدي ( ع ) را راويان حديث شيعي و سني چنين نوشته اند چهره اش گندمگون ، ابرواني هلالي و كشيده ، چشمانش سياه و درشت و جذاب ، شانه اش پهن ، دندانهايش براق و گشاد ، بيني اش كشيده و زيبا، پيشاني اش بلند و تابنده . استخوان بندي اش استوار و صخره سان ، دستان و انگشتهايش درشت .گونه هايش كم گوشت و اندكي متمايل به زردي - كه از بيداري شب عارض شده -بر گونه راستش خالي مشكين . عضلاتش پيچيده و محكم ، موي سرش بر لاله گوش ريخته ، اندامش متناسب و زيبا ، هياتش خوش منظر و رباينده ، رخساره اش در هاله اي از شرم بزرگوارانه و شكوهمند غرق . قيافه اش از حشمت و شكوه رهبري سرشار .نگاهش دگرگون كننده ، خروشش درياسان ، و فريادش همه گير " .حضرت مهدي صاحب علم و حكمت بسيار است و دارنده ذخاير پيامبران است . وي نهمين امام است از نسل امام حسين ( ع ) اكنون از نظرها غايب است . ولي مطلق و خاتم اولياء و وصي اوصياء و قائد جهاني و انقلابي اكبر است . چون ظاهر شود ، به كعبه تكيه كند ، و پرچم پيامبر ( ص ) را در دست گيرد و دين خدا را زنده و احكام خدا را در سراسر گيتي جاري كند . و جهان را پر از عدل و داد و مهرباني كند .حضرت مهدي ( ع ) در برابر خداوند و جلال خداوند فروتن است . خدا و عظمت خدا در وجود او متجلي است و همه هستي او را فراگرفته است . مهدي ( ع ) عادل است و خجسته و پاكيزه . ذره اي از حق را فرو نگذارد . خداوند دين اسلام را به دست او عزيز گرداند . در حكومت او ، به احدي ناراحتي نرسد مگر آنجا كه حد خدايي جاري گردد .مهدي ( ع ) حق هر حقداري را بگيرد و به او بدهد . حتي اگر حق كسي زير دندان ديگري باشد ، از زير دندان انسان بسيار متجاوز و غاصب بيرون كشد و به صاحب حق باز گرداند . به هنگام حكومت مهدي ( ع ) حكومت جباران و مستكبران ، و نفوذ سياسي منافقان و خائنان ، نابود گردد . شهر مكه - قبله مسلمين - مركز حكومت انقلابي مهدي شود . نخستين افراد قيام او ، در آن شهر گرد آيند و در آنجا به او بپيوندند ...برخي به او بگروند ، با ديگران جنگ كند ، و هيچ صاحب قدرتي و صاحب مرامي ، باقي نماند و ديگر هيچ سياستي و حكومتي ، جز حكومت حقه و سياست عادله قرآني ، در جهان جريان نيابد . آري ، چون مهدي ( ع ) قيام كند زميني نماند ، مگر آنكه در آنجا گلبانگ محمدي : اشهد ان لا اله الا الله ، و اشهد ان محمدا رسول الله ، بلند گردد .در زمان حكومت مهدي ( ع ) به همه مردم ، حكمت و علم بياموزند ، تا آنجا كه زنان در خانه ها با كتاب خدا و سنت پيامبر ( ص ) قضاوت كنند . در آن روزگار ، قدرت عقلي توده ها تمركز يابد . مهدي ( ع ) با تاييد الهي ، خردهاي مردمان را به كمال رساند و فرزانگي در همگان پديد آورد ... .مهدي ( ع ) فرياد رسي است كه خداوند او را بفرستد تا به فرياد مردم عالم برسد .در روزگار او همگان به رفاه و آسايش و وفور نعمتي بيمانند دست يابند . حتي چهارپايان فراوان گردند و با ديگر جانوران ، خوش و آسوده باشند . زمين گياهان بسيار روياند آب نهرها فراوان شود ، گنجها و دفينه هاي زمين و ديگر معادن استخراج گردد . در زمان مهدي ( ع ) آتش فتنه ها و آشوبها بيفسرد ، رسم ستم و شبيخون و غارتگري برافتد و جنگها از ميان برود .در جهان جاي ويراني نماند ، مگر آنكه مهدي ( ع ) آنجا را آباد سازد .در قضاوتها و احكام مهدي ( ع ) و در حكومت وي ، سر سوزني ظلم و بيداد بر كسي نرود و رنجي بر دلي ننشيند .مهدي ، عدالت را ، همچنان كه سرما و گرما وارد خانه ها شود ، وارد خانه هاي مردمان كند و دادگري او همه جا را بگيرد . شمشير حضرت مهدي ع شمشير مهدي ، سيف الله و سيف الله المنتقم است . شمشيري است خدائي ،شمشيري است انتقام گيرنده از ستمگران و مستكبران . شمشير مهدي شمشير انتقام از همه جانيان در طول تاريخ است . درندگان متمدن آدمكش را مي كشد ، اما بر سر ضعيفان و مستضعفان رحمت مي بارد و آنها را مي نوازد . روزگار موعظه و نصيحت در زمان او ديگر نيست . پيامبران و امامان و اولياء حق آمدند و آنچه لازمه پند دادن بود بجاي آوردند . بسياري از مردم نشنيدند و راه باطل خود را رفتند و حتي اولياء حق را زهر خوراندند و كشتند . اما در زمان حضرت مهدي بايد از آنها انتقام گرفته شود . مهدي ع آن قدر از ستمگران را بكشد كه بعضي گويند : اين مرد از آل محمد ص نيست . اما او از آل محمد ( ص ) است يعني از آل حق ، آل عدالت ، آل عصمت و آل انسانيت است . از روايات شگفت انگيزي كه در مورد حضرت مهدي ع آمده است ، خبري است كه از حضرت امام محمد باقر ع نقل شده و مربوط است به 1290 سال قبل . در اين روايت حضرت باقر ع مي گويند : " مهدي ، بر مركبهاي پر صدايي ، كه آتش و نور در آنها تعبيه شده است ، سوار مي شود و به آسمانها ، همه آسمانها سفر مي كند " . و نيز در روايت امام محمد باقر ع گفته شده است كه بيشتر آسمانها ، آباد و محل سكونت است . البته اين آسمان شناسي اسلامي ، كه از مكتب ائمه طاهرين ع استفاده مي شود ، ربطي به آسمان شناسي يوناني و هيئت بطلميوسي ندارد ... و هر چه در آسمان شناسي يوناني ، محدود بودن فلك ها و آسمانها و ستارگان مطرح است ، در آسمان شناسي اسلامي ، سخن از وسعت و ابعاد بزرگ است و ستارگان بيشمار و قمرها و منظومه هاي فراوان . و گفتن چنين مطالبي از طرف پيامبر اكرم ص و امام باقر ع جز از راه ارتباط با عالم غيب و علم خدائي امكان نداشته است غيبت كوتاه مدت يا غيبت صغري مدت غيبت صغري بيش از هفتاد سال بطول نينجاميد از سال 260ه. تا سال 329ه كه در اين مدت نايبان خاص ، به محضر حضرت مهدي ( ع ) مي رسيدند ، و پاسخ نامه ها سؤالات را به مردم مي رساندند . نايبان خاص كه افتخار رسيدن به محضر امام ع را داشته اند ، چهار تن مي باشند كه به " نواب خاص " يا " نايبان ويژه " معروفند . نخستين نايب خاص مهدي ( ع ) عثمان بن سعيد اسدي است . كه ظاهرا بعد از سال 260 هجري وفات كرد ، و در بغداد به خاك سپرده شد . عثمان بن سعيد از ياران و شاگردان مورد اعتماد امام دهم و امام يازدهم بود و خود در زير سايه امامت پرورش يافته بود . محمد بن عثمان : دومين سفير و نايب امام ع محمد بن عثمان بن سعيد فرزند عثمان بن سعيد است كه در سال 305هجري وفات كرد و در بغداد بخاك سپرده شد .نيابت و سفارت محمد بن سعيد نزديك چهل سال بطول انجاميد . حسين بن روح نوبختي : سومين سفير ، حسين بن روح نوبختي بود كه در سال 326هجري فوت كرد . علي بن محمد سمري : چهارمين سفير و نايب امام حجه بن الحسن ( ع ) است كه در سال 329هجري قمري در گذشت و در بغداد دفن شد . مدفن وي نزديك آرامگاه عالم و محدثبزرگ ثقه الاسلام محمد بن يعقوب كليني است .همين بزرگان و عالمان و روحانيون برجسته و پرهيزگار و زاهد و آگاه در دوره غيبت صغري واسطه ارتباط مردم با امام غايب و حل مشكلات آنها بوسيله حضرت مهدي ع بودند . غيبت دراز مدت يا غيبت كبري و نيابت عامه اين دوره بعد از زمان غيبت صغري آغاز شد ، و تاكنون ادامه دارد .اين مدت دوران امتحان و سنجش ايمان و عمل مردم است . در زمان نيابت عامه ، امام ( ع ) ضابطه و قاعده اي به دست داده است تا در هر عصر ، فرد شاخصي كه آن ضابطه و قاعده ، در همه ابعاد بر او صدق كند ، نايب عام امام ع باشد و به نيابت از سوي امام ، ولي جامعه باشد در امر دين و دنيا . بنابراين ، در هيچ دوره اي پيوند امام ( ع ) با مردم گسيخته نشده و نبوده است . اكنون نيز ، كه دوران نيابت عامه است ، عالم بزرگي كه داراي همه شرايط فقيه و داناي دين بوده است و نيز شرايط رهبري را دارد ، در راس جامعه قرار مي گيرد و مردم به او مراجعه مي كنند و او صاحب " ولايت شرعيه " است به نيابت از حضرت مهدي ( ع ) . بنابراين ، اگر نايب امام ( ع ) در اين دوره ، حكومتي را درست و صالح نداند آن حكومت طاغوتي است ، زيرا رابطه اي با خدا و دين خدا و امامت و نظارت شرعي اسلامي ندارد . بنابر راهنمايي امام زمان عجل الله فرجه براي حفظ انتقال موجوديت تشيع و دين خدا ، بايد هميشه عالم و فقيهي در راس جامعه شيعه قرار گيرد كه شايسته و اهل باشد ، و چون كسي - با اعلميت و اولويت - در راس جامعه ديني و اسلامي قرار گرفت بايد مجتهدان و علماي ديگر مقام او را پاس دارند ، و براي نگهداري وحدت اسلامي و تمركز قدرت ديني او را كمك رسانند ، تا قدرتهاي فاسد نتوانند آن را متلاشي و متزلزل كنند . گر چه دوري ما از پناهگاه مظلومان و محرومان و مشتاقان - حضرت مهدي ( ع ) - بسيار درد آور است ، ولي بهر حال - در اين دوره آزمايش - اعتقاد ما اينست كه حضرت مهدي ( ع ) به قدرت خدا و حفظ او ، زنده است و نهان از مردم جهان زندگي مي كند ، روزي كه " اقتضاي تام " حاصل شود ، ظاهر خواهد شد ، و ضمن انقلابي پر شور و حركتي خونين و پردامنه ، بشريت مظلوم را از چنگ ظالمان نجات خواهد داد ، و رسم توحيد و آيين اسلامي را عزت دوباره خواهد بخشيد . اعتقاد به مهدويت در دوره هاي گذشته اعتقاد به دوره آخرالزمان و انتظار ظهور منجي در دينهاي ديگر مانند : يهودي ، زردشتي ، مسيحي و مدعيان نبوت عموما ، و دين مقدس اسلام ، خصوصا ، به عنوان يك اصل مسلم مورد قبول همه بوده است . اعتقاد به حضرت مهدي ( ع ) منحصر به شيعه نيست عقيده به ظهور حضرت مهدي ( ع ) فقط مربوط به شيعيان و عالم تشيع نيست ،بلكه بسياري از مذاهب اهل سنت( مالكي ، حنفي ، شافعي و حنبلي و ... ) به اين اصل اعتقاد دارند و دانشمندان آنها ، اين موضوع را در كتابهاي فراوان خود آورده اند و احاديث پيغمبر ( ص ) را درباره مهدي ( ع ) از حديثهاي متواتر و صحيح مي دانند. دعاى عَظُمَ الْبَلاَءُ اين دعاء حضرت صاحب الا مرعليه السلام است كه تعليم فرمود آنرا به شخصى كه محبوس بود پس خلاص شد اِلهى عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَف اَّءُ وَانْكَشَفَ الْغِط اَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّج اَّءُ خدايا بلاء عظيم گشته و درون آشكار شد و پرده از كارها برداشته شد و اميد قطع شد وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَيْكَ و زمين تنگ شد و از ريزش رحمت آسمان جلوگيرى شد و تويى ياور و شكوه بسوى تو است الْمُشْتَكى وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِى الشِّدَّةِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى و اعتماد و تكيه ما چه در سختى و چه در آسانى بر تو است خدايا درود فرست بر مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِى الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ محمد و آل محمد آن زمامدارانى كه پيرويشان را بر ما واجب كردى و بدين سبب مقام وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَريباً كَلَمْحِ و منزلتشان را به ما شناساندى به حق ايشان به ما گشايشى ده فورى و نزديك مانند الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ يا مُحَمَّدُ يا عَلِىُّ يا عَلِىُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِيانى چشم بر هم زدن يا نزديكتر اى محمد اى على اى على اى محمد مرا كفايت كنيد فَاِنَّكُما كافِيانِ وَانْصُرانى فَاِنَّكُما ناصِرانِ يا مَوْلانا يا صاحِبَ كه شماييد كفايت كننده ام و مرا يارى كنيد كه شماييد ياور من اى سرور ما اى صاحب الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِكْنى اَدْرِكْنى اَدْرِكْنى السّاعَةَ الزمان فرياد، فرياد، فرياد، درياب مرا درياب مرا درياب مرا همين ساعت السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ بِحَقِّ همين ساعت هم اكنون زود زود زود اى خدا اى مهربانترين مهربانان به حق مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرينَ محمد و آل پاكيزه اش دعاى امام زمان عجَّ اللّه تعالى فرجه كفعمى در مصباح فرموده اين دعاء حضرت مهدى صَلَواتُ اللّهِ عَلَيْهِ است اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفيقَ الطّاعَةِ وَبُعْدَ الْمَعْصِيَةِ خدايا روزى ما كن توفيق اطاعت و دورى از گناه وَصِدْقَ النِّيَّةِ وَعِرْفانَ الْحُرْمَةِ وَاَكْرِمْنا بِالْهُدى وَالاِْسْتِقامَةِ وَسَدِّدْ و صدق و صفاى در نيت و شناختن آنچه حرمتش لازم است و گرامى دار ما را بوسيله هدايت شدن و استقامت و استوار كن اَلْسِنَتَنا بِالصَّوابِ وَالْحِكْمَةِ وَامْلاَْ قُلُوبَنا بِالْعِلْمِ وَالْمَعْرِفَةِ وَطَهِّرْ زبانهاى ما را به درستگويى و حكمت و لبريز كن دلهاى ما را از دانش و معرفت و پاك كن بُطُونَنا مِنَ الْحَرامِ وَالشُّبْهَةِ وَاكْفُفْ اَيْدِيَنا عَنِ الظُّلْمِ وَالسَّرِقَةِ اندرون ما را از غذاهاى حرام و شبهه ناك و بازدار دستهاى ما را از ستم و دزدى وَاغْضُضْ اَبْصارَنا عَنِ الْفُجُورِ وَالْخِيانَةِ وَاسْدُدْ اَسْماعَنا عَنِ اللَّغْوِ و بپوشان چشمان ما را از هرزگى و خيانت و ببند گوشهاى ما را از شنيدن سخنان بيهوده وَالْغيبَةِ وَتَفَضَّلْ عَلى عُلَماَّئِنا بِالزُّهْدِ وَالنَّصيحَةِ وَعَلَى الْمُتَعَلِّمينَ و غيبت و تفضل فرما بر علماى ما به پارسايى و خيرخواهى كردن و بر دانش آموزان بِالْجُهْدِ وَالرَّغْبَةِ وَعَلَى الْمُسْتَمِعينَ بِالاِْتِّباعِ وَالْمَوْعِظَةِ وَعَلى به كوشش داشتن و شوق و بر شنوندگان به پيروى كردن و پند گرفتن و بر مَرْضَى الْمُسْلِمينَ بِالشِّفاَّءِ وَالرّاحَةِ وَعَلى مَوْتاهُمْ بِالرَّاْفَةِ بيماران مسلمان به بهبودى يافتن و آسودگى و بر مردگان آنها به عطوفت وَالرَّحْمَةِ وَعَلى مَشايِخِنا بِالْوَقارِ وَالسَّكينَةِ وَعَلَى الشَّبابِ و مهربانى كردن و بر پيرانمان به وقار و سنگينى و بر جوانان بِالاِْنابَةِ وَالتَّوْبَةِ وَعَلَى النِّساَّءِ بِالْحَياَّءِ وَالْعِفَّةِ وَعَلَى الاْغْنِياَّءِ به بازگشت و توبه و بر زنان به شرم و عفت و بر توانگران بِالتَّواضُعِ وَالسَّعَةِ وَعَلَى الْفُقَراَّءِ بِالصَّبْرِ وَالْقَناعَةِ وَعَلَى الْغُزاةِ به فروتنى و بخشش كردن و بر مستمندان به شكيبائى و قناعت و بر پيكار كنندگان بِالنَّصْرِ وَالْغَلَبَةِ وَعَلَى الاُْسَراَّءِ بِالْخَلاصِ وَالرّاحَةِ وَعَلَى الاُْمَراَّءِ به يارى و پيروزى و بر اسيران به رهايى يافتن و آسودگى و بر زمامداران بِالْعَدْلِ وَالشَّفَقَةِ وَعَلَى الرَّعِيَّةِ بِالاِْنْصافِ وَحُسْنِ السّيرَةِ وَبارِكْ به عدالت داشتن و دلسوزى و بر ملت به انصاف و خوش رفتارى و بركت ده لِلْحُجّاجِ وَالزُّوّارِ فِى الزّادِ وَالنَّفَقَةِ وَاقْضِ ما اَوْجَبْتَ عَلَيْهِمْ مِنَ براى حاجيان و زائران در توشه و خرجى و به انجام رسان آنچه را بر ايشان واجب كردى از الْحَجِّ وَالْعُمْرَةِ بِفَضْلِكَ وَرَحْمَتِكَ يا اَرْحَمَالرّاحِمينَ اعمال حج و عمرة بوسيله فضل و رحمت خودت اى مهربانترين مهربانان دعاى الهِى بِحَقِّ مَنْ نَاجَاكَ درمهج ذكر شده كه اين دعاء حضرت حجّة عليه السلام است اِلهى بِحَقِّ مَنْ ناجاكَ وَبِحَقِّ مَنْ خدايا به حق هركه با تو راز گويد و به حق هر كه دَعاكَ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ تَفَضَّلْ عَلى فُقَراَّءِ الْمُؤْمِنينَ وَالْمُؤْمِناتِ تو را در صحرا و دريا بخواند تفضل فرما بر فقيران مؤ منين و مؤ منات باِلْغَناَّءِ وَالثَّرْوَةِ وَعَلى مَرْضَى الْمُؤْمِنينَ والْمُؤْمِناتِ بِالشِّفاَّءِ به توانگرى و ثروت و بر بيماران مؤ منين و مؤ منات به بهبودى يافتن وَالصِّحَةِ وَعَلى اَحْياَّءِ الْمُؤْمِنينَ وَالْمُؤْمِناتِ بِاللُّطْفِ وَالْكَرامَةِ و تندرستى و بر زندگان مؤ منين و مؤ منات به لطف و بزرگوارى وَعَلى اَمْواتُ الْمُؤْمِنينَ وَالْمُؤْمِناتِ بِالْمَغْفِرَةِ وَالرَّحْمَةِ وَعَلى و بر مردگان مؤ منين و مؤ منات به آمرزش و مهربانى و بر غُرَباَّءِ الْمُؤْمِنينَ وَالْمُؤْمِناتِ بِالرَّدِّ اِلى اَوْطانِهِمْ سالِمينَ غانِمينَ غريبان مؤ منين و مؤ منات به بازگرداندن آنها به وطنشان بسلامتى و بهره مندى به حق بِمُحَمَّدٍ وَآلِهِ اَجْمَعينَ محمد و آل او همگى استغاثه به امام زمان عجَّ اللّه تعالى فرجه سيّد عليخان در كلم طيّب فرموده اين استغاثه ايست بحضرت صاحب الزّمان صلوات الله عليه هر جا كه باشى دو ركعت نماز بحمد و هر سوره كه خواهى بگذار پس رو بقبله زير آسمان بايست و بگو: سَلامُ اللّهِ الْكامِلُ التّاَّمُّ سلام خدا بطور كامل الشّامِلُ الْعاَّمُّ وَصَلَواتُهُ الدّاَّئِمَةُ وَبَرَكاتُهُ الْقاَّئِمَةُ التّاَّمَّةُ عَلى حُجَّةِ و تمام و همه جانبه و عمومى و درودهاى ممتد و پيوسته و بركتهاى پابرجا و تام و تمامش بر حجت اللّهِ وَوَلِيِّهِ فى اَرْضِهِ وَبِلادِهِ وَخَليفَتِهِ عَلى خَلْقِهِ وَعِبادِهِ وَسُلالَةِ خدا و ولى او در زمين و ساير كشورهايش و جانشين او بر خلق و بندگانش و نژاد پاك النُّبُوَّةِ وَبَقِيَّةِ الْعِتْرَةِ وَالصَّفْوَةِ صاحِبِ الزَّمانِ وَمُظْهِرِ الاْ يمانِ نبوت و باقيمانده عترت و (آن سرور) برگزيده يعنى حضرت صاحب الزمان و آشكاركننده ايمان وَمُلَقِّنِ اَحْكامِ الْقُرْآنِ وَمُطَهِّرِ الاْرْضِ وَناشِرِ الْعَدْلِ فِى الطُّولِ و ياددهنده احكام قرآن و پاك كننده زمين و گسترنده عدالت در درازا و پهناى وَالْعَرْضِ وَالْحُجِّةِ الْقاَّئِمِ الْمَهْدِىِّ الاِْمامِ الْمُنْتَظَرِ الْمَرْضِىِّ وَابْنِ زمين و حجت قائم مهدى آن امام منتظر پسنديده و فرزند الاْئِمَّةِ الطّاهِرينَ الْوَصِىِّ بْنِ الاْوْصِياَّءِ الْمَرْضِيّينَ الْهادِى امامان پاكيزه و وصى فرزند اوصياء پسنديده آن راهنماى الْمَعْصُومِ ابْنِ الاْئِمَّةِ الْهُداةِ الْمَعْصُومينَ السَّلامُ عَلَيْكَ يا مُعِزَّ معصوم فرزند امامان راهنماى معصوم سلام بر تو اى عزت بخش مردم الْمُؤْمِنينَ الْمُسْتَضْعَفينَ السَّلامُ عَلَيْكَ يا مُذِلَّ الْكافِرينَ مؤ منى كه ناتوان و خوارشان شمرند سلام بر تو اى خواركننده كافران الْمُتَكَبِّرينَ الظّالِمينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا مَوْلاىَ يا صاحِبَ الزَّمانِ سركش و ستمكار سلام بر تو اى مولاى من اى صاحب الزمان السَّلامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ اَميرِ الْمُؤْمِنينَ سلام بر تو اى فرزند رسول خدا سلام بر تو اى فرزند اميرمؤ منان اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ فاطِمَةَ الزَّهْراَّءِ سَيِّدَةِ نِساَّءِ الْعالَمينَ اَلسَّلامُ سلام بر تو اى فرزند فاطمه زهرا بانوى زنان جهانيان سلام عَلَيْكَ يَا بْنَ الاْئِمَّةِ الْحُجَجِ الْمَعْصُومينَ وَالاِْمامِ عَلَى الْخَلْقِ بر تو اى فرزند پيشوايان و حجتهاى معصوم و پيشواى بر خلق اَجْمَعينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا مَوْلاىَ سَلامَ مُخْلِصٍ لَكَ فِى الْوَِلايَةِ همگى سلام بر تو اى سرور من سلام مخلصانه من به تو در ولايت و پيرويت اَشْهَدُ اَنَّكَ الاِْمامُ الْمَهْدِىُّ قَوْلاً وَفِعْلاً وَاَنْتَ الَّذى تَمْلاَُ الاْرْضَ گواهى دهم كه تويى آن پيشواى راه يافته چه در گفتار و چه در كردار و تويى آن بزرگوارى كه زمين را پر از قِسْطاً وَعَدْلاً بَعْدَ ما مُلِئَتْ ظُلْماً وَجَوْراً فَعَجَّلَ اللّهُ فَرَجَكَ وَسَهَّلَ عدل و داد كنى پس آنكه پر از ستم و بيدادگرى شده باشد پس از خدا خواهم كه شتاب كند در فرج تو و راه آمدنت را هموار مَخْرَجَكَ وَقَرَّبَ زَمانَكَ وَكَثَّرَ اَنْصارَكَ وَاَعْوانَكَ وَاَنْجَزَ لَكَ ما و زمان ظهورت را نزديك و يار و ياورت را بسيار گرداند و آنچه وَعَدَكَ فَهُوَ اَصْدَقُ الْقاَّئِلينَ وَنُريدُ اَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا به تو وعده فرموده درباره ات وفا كند زيرا كه او راستگوترين گويندگان است كه فرموده ((و ما خواستيم بر كسانى كه فِى الاْرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ اَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوارِثينَ يا مَوْلاىَ يا صاحِبَ در زمين زبون شمرده مى شدند منت نهيم و ايشان را پيشوايانى كنيم و وارثانشان گردانيم )) اى سرور من اى صاحب الزَّمانِ يَابْنَ رَسُولِاللّهِ حاجَتى كَذاوَكَذا (وبجاى كَذاوَكَذاحاجات خودراذكركند ( الزمان اى فرزند رسول خدا حاجتم اين و اين است فَاشْفَعْ لى فى نَجاحِها فَقَدْ تَوَجَّهْتُ اِلَيْكَ بِحاجَتى لِعِلْمى اَنَّ لَكَ پس شفاعت كن برايم در برآمدنش زيرا كه من با حاجت خويش به تو متوجه شده ام زيرا مى دانم كه عِنْدَ اللّهِ شَفاعَةً مَقْبُولَةً وَمَقاماً مَحْمُوداً فَبِحَقِّ مَنِ اخْتَصَّكُمْ بِاَمْرِهِ شفاعت تو به درگاه خدا پذيرفته و مقامت پسنديده است پس به حق همان خدايى كه شما را در كار خود مخصوص كرده وَارْتَضاكُمْ لِسِرِّهِ وَبِالشَّاْنِ الَّذى لَكُمْ عِنْدَ اللّهِ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُ سَلِ اللّهَ و براى راز و سِرّش پسنديده و بدان مقامى كه شما در نزد خدا ميان خود و او داريد كه از خداى تَعالى فى نُجْحِ طَلِبَتى وَاِجابَةِ دَعْوَتى وَكَشْفِ كُرْبَتى تعالى بخواهى من به خواسته ام برسم و دعايم اجابت شود و اندوهم برطرف گردد و بخواه هر چه خواهى كه برآورده مى شود انشاء الله تعالى مؤ لف گويد: كه بهتر آنست كه در ركعت اوّل نماز اين استغاثه بعد از حمد سوره اِنّا فَتَحْنا بخواند و در ركعت دويّم اذا جآءَ نَصْرُ اللّهِ .

تاريخ : چهار شنبه 24 مهر 1392برچسب:زند گینامه ی حضرت مهدی, | 20:38 | نويسنده : بسیجی گمنام امام خامنه ای |
ﻇﻬﻮﺭ ﺣﻀﺮﺕ ﺣﺠﺖ(ﻋﺞ) ﺍﺯ ﺍﻣﻮﺭﻱ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺍﺳﻼ‌ﻡ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﻪ ﺷﺪﺕ ﺗﺄﻛﻴﺪ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺩﺭ ﺣﺘﻤﻴﺖ ﺁﻥ ﺫﺭﻩ ﺍﻱ ﺷﻚ ﻭ ﺷﺒﻬﻪ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﺩ. ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﮔﻔﺘﻴﻢ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻳﺎﺗﻲ ﻧﻈﻴﺮ ﺁﻳﺔ 55 ﺳﻮﺭﺓ ﻧﻮﺭ، ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﺘﻌﺎﻝ ﺑﻪ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﻭﻋﺪﻩ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻓﺮﻣﺎﻧﺮﻭﺍﻱ ﺯﻣﻴﻦ ﮔﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﺮ ﺁﻥ ﺳﻴﻄﺮﻩ ﻳﺎﺑﻨﺪ. ﺻﺤﺒﺖ ﻛﺮﺩﻥ ﺍﺯ ﺣﻀﺮﺕ ﻣﻬﺪﻱ(ﻉ) ﻭ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﻫﺎﻱ ﻇﻬﻮﺭ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺩﺭ ﻭﺍﻗﻊ ﺻﺤﺒﺖ ﻛﺮﺩﻥ ﺍﺯ ﺣﻮﺍﺩﺛﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻨﺎﺳﺖ ﺩﺭ ﺁﻳﻨﺪﻩ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺑﻴﻔﺘﺪ ﻭ ﻟﺬﺍ ﺑﺠﺎﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﺑﭙﺮﺳﻴﻢ: ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﺣﺎﺩﻳﺚ ﻧﻘﻞ ﺷﺪﻩ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺯﻣﻴﻨﻪ ﺑﺮﺭﺳﻲ ﺍﺳﻨﺎﺩ ﺻﻮﺭﺕ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﻣﻄﻤﺌﻦ ﺷﺪﻳﻢ ﻛﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺍﺯ ﻣﻌﺼﻮﻡ(ﻉ) ﺻﺎﺩﺭ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﺁﻳﺎ ﻣﻲ ﺗﻮﺍﻥ ﻣﻄﻤﺌﻦ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺣﺘﻤﺎً ﻫﻤﺔ ﺁﻥ ﺣﻮﺍﺩﺙ ﺁﻥ ﮔﻮﻧﻪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺭﻭﺍﻳﺎﺕ ﺷﺮﻳﻒ ﻣﺎ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﻭﻗﻮﻉ ﻳﺎﺑﻨﺪ؟ ﭘﺎﺳﺦ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﭘﺮﺳﺶ ﺩﺭ ﻛﺘﺐ ﻋﻘﻴﺪﺗﻲ ﻭ ﻓﻠﺴﻔﻲ ﺗﺤﺖ ﻋﻨﻮﺍﻥ «ﺑﺪﺍﺀ» ﺩﺍﺩﻩ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ ﻛﻪ ﻃﻲ ﺍﻳﻦ ﺑﺨﺶ ﺍﺯ ﻣﻄﺎﻟﺐ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻣﻲ ﭘﺮﺩﺍﺯﻳﻢ. «ﺑﺪﺍﺀ» ﺩﺭ ﻟﻐﺖ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﻱ ﻇﻬﻮﺭ ﻭ ﺭﻭﺷﻦ ﺷﺪﻥ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺨﻔﻲ ﺑﻮﺩﻥ ﭼﻴﺰﻱ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﺻﻄﻼ‌ﺣﺎً ﺑﻪ ﺭﻭﺷﻦ ﺷﺪﻥ ﭼﻴﺰﻱ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺨﻔﻲ ﺑﻮﺩﻥ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﻃﻼ‌ﻕ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ؛ ﺑﺪﻳﻦ ﻣﻌﻨﺎ ﻛﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﺘﻌﺎﻝ ﺑﻨﺎ ﺑﺮ ﻣﺼﻠﺤﺘﻲ، ﻣﺴﺌﻠﻪ ﺍﻱ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺯﺑﺎﻥ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﻳﺎ ﻭﻟﻲ ﺍﻱ ﺍﺯ ﺍﻭﻟﻴﺎﻱ ﺧﻮﻳﺶ ﺑﻪ ﮔﻮﻧﻪ ﺍﻱ ﺗﺒﻴﻴﻦ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ ﻭ ﺳﭙﺲ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﻡ ﻋﻤﻞ ﻭ ﻇﻬﻮﺭ ﻭ ﺑﺮﻭﺯ، ﻏﻴﺮ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﻲ ﺩﻫﺪ. ﺩﺭ ﻗﺮﺁﻥ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ: ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ﻣﺤﻮ ﻳﺎ ﺍﺛﺒﺎﺕ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﺍﻡ ﺍﻟﻜﺘﺎﺏ ﻧﺰﺩ ﺍﻭﺳﺖ ﻭ ﺧﻮﺩ ﻣﻲ ﺩﺍﻧﺪ ﻋﺎﻗﺒﺖ ﻫﺮ ﭼﻴﺰﻱ ﭼﻴﺴﺖ.1 ﻭ ﺩﺭ ﺁﻳﻪ ﺍﻱ ﺩﻳﮕﺮ: ﻭ ﺑﺪﺍﻟﻬﻢ ﺳﻴّﺌﺎﺕ ﻣﺎ ﻛﺴﺒﻮﺍ.2 ﺑﺪﻱ ﻫﺎﻳﻲ ﺭﺍ ﺧﻮﺩ ﻛﺴﺐ ﻛﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﺮﺍﻱ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﺨﻔﻲ ﺑﻮﺩ ﺑﺮﺍﻳﺸﺎﻥ ﻧﻤﺎﻳﺎﻥ ﺷﺪ. ﻳﺎ: ﺛﻢّ ﺑﺪﺍﻟﻬﻢ ﻣﻦ ﺑﻌﺪ ﻣﺎ ﺭﺃﺅﺍ ﺍﻵ‌ﻳﺎﺕ.3 ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻧﻜﻪ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺩﻳﺪﻧﺪ ﺣﻘﻴﻘﺖ ﺍﻣﺮ ﺑﺮ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﻭﺷﻦ ﺷﺪ. ﺍﻳﻦ ﻇﻬﻮﺭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺧﻔﺎ، ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺥ ﻣﻲ ﺩﻫﺪ ﻭ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﺘﻌﺎﻝ ﺍﺑﺪﺍً ﺻﺪﻕ ﻧﻤﻲ ﻛﻨﺪ ﻭﮔﺮﻧﻪ ﻻ‌ﺯﻣﻪ ﺍﺵ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺟﻬﻞ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﺍﻣﺮ ﻣﺤﺎﻟﻲ ﺍﺳﺖ. ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ، ﭼﻨﺎﻧﻜﻪ ﻗﺮﺁﻥ ﻛﺮﻳﻢ ﻣﻲ ﻓﺮﻣﺎﻳﺪ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﭼﻴﺰ ﺁﮔﺎﻩ ﻭ ﺩﺍﻧﺎﺳﺖ 4 ﻭ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﭼﻴﺰ ﺩﺭ ﻫﻤﺔ ﺯﻣﺎﻥ ﻫﺎ ﻭ ﻣﻜﺎﻥ ﻫﺎ ﭼﻪ ﺣﺎﺿﺮ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﻭ ﭼﻪ ﻏﺎﻳﺐ، ﭼﻪ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﻭ ﭼﻪ ﻓﺎﻧﻲ ﻭ ﭼﻪ ﺩﺭ ﺁﻳﻨﺪﻩ ﺑﻪ ﻭﺟﻮﺩ ﺑﻴﺎﻳﻨﺪ، ﻋﻠﻢ ﺣﻀﻮﺭﻱ ﺩﺍﺭﺩ. ﻗﺮﺁﻥ ﻛﺮﻳﻢ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺯﻣﻴﻨﻪ ﻣﻲ ﻓﺮﻣﺎﻳﺪ: ﻫﻴﭻ ﭼﻴﺰﻱ ﺩﺭ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻭ ﺯﻣﻴﻦ ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﺘﻌﺎﻝ ﻣﺨﻔﻲ ﻧﻤﻲ ﺷﻮﺩ.5 ﺍﺯ ﻫﻤﻴﻦ ﺭﻭﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﺴﺌﻠﺔ ﺑﺪﺍﺀ ﻭ ﻇﺎﻫﺮ ﻛﺮﺩﻥ ﺁﻥ ﺍﻣﺮ ﻣﺨﻔﻲ ﺑﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻧﺴﺒﺖ ﺩﺍﺩﻩ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ: ﻭ ﺑﺪﺍﻟﻬﻢ ﻣﻦ ﺍﻟﻠﻪ ﻣﺎﻟﻢ ﻳﻜﻮﻧﻮﺍ ﻳﺤﺘﺴﺒﻮﻥ.6 ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﮔﻤﺎﻥ ﻧﻤﻲ ﻛﺮﺩﻧﺪ، ﺑﺮﺍﻱ ﺁﻧﻬﺎ ﻇﺎﻫﺮ ﻛﺮﺩ. ﺑﺮﺍﺳﺎﺱ ﺁﻳﺔ:ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﭼﻴﺰﻱ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺁﻥِ ﻣﺮﺩﻣﻲ ﺍﺳﺖ ﺩﮔﺮﮔﻮﻥ ﻧﻜﻨﺪ ﺗﺎ ﺁﻥ ﻣﺮﺩﻡ ﺧﻮﺩ ﺩﮔﺮﮔﻮﻥ ﺷﻮﻧﺪ.7 ﻭ ﺑﺎ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﺩﻳﮕﺮ ﺁﻳﺎﺕ ﻭ ﺭﻭﺍﻳﺎﺕ ﻣﻲ ﺗﻮﺍﻥ ﭼﻨﻴﻦ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ ﺑﺮﺧﻲ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﺣﺴﻨﻪ ﻧﻈﻴﺮ: ﺻﺪﻗﻪ، ﺍﺣﺴﺎﻥ ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ، ﺻﻠﺔ ﺭﺣﻢ، ﻧﻴﻜﻲ ﺑﻪ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭ، ﺍﺳﺘﻐﻔﺎﺭ ﻭ ﺗﻮﺑﻪ، ﺷﻜﺮ ﻧﻌﻤﺖ ﻭ ﺍﺩﺍﻱ ﺣﻖّ ﺁﻥ ﻭ... ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﺷﺨﺺ ﺭﺍ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﺩﺍﺩﻩ ﻭ ﺭﺯﻕ ﻭ ﻋﻤﺮ ﻭ ﺑﺮﻛﺖ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺍﺵ ﺭﺍ ﺍﻓﺰﺍﻳﺶ ﻣﻲ ﺩﻫﺪ، ﻫﻤﺎﻥ ﻃﻮﺭ ﻛﻪ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﺑﺪ ﻭ ﻧﺎﺷﺎﻳﺴﺖ ﺍﺛﺮ ﻋﻜﺲ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺷﺨﺺ ﻣﻲ ﮔﺬﺍﺭﺩ. ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﺷﺮﺡ ﺍﻳﻦ ﻋﺒﺎﺭﺕ ﻛﻪ ﺑﺪﺍﺀ ﺩﺭ ﺣﻘﻴﻘﺖ ﻇﺎﻫﺮ ﺷﺪﻥ ﭼﻴﺰﻱ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻧﺎﺣﻴﺔ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﺘﻌﺎﻝ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﺨﻔﻲ ﻭ ﺑﺮﺍﻱ ﺧﻮﺩﺵ ﻣﺸﺨﺺ ﺑﻮﺩ، ﻻ‌ﺯﻡ ﺍﺳﺖ ﻳﺎﺩﺁﻭﺭ ﺷﻮﻳﻢ ﻛﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﺘﻌﺎﻝ ﺑﻨﺎ ﺑﺮ ﺁﻳﺎﺕ ﻗﺮﺁﻥ ﺩﻭ ﻟﻮﺡ ﺩﺍﺭﺩ: ﺍﻟﻒ) ﻟﻮﺡ ﻣﺤﻔﻮﻅ ﻟﻮﺣﻲ ﻛﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ؛ ﭘﺎﻙ ﻧﺸﺪﻩ ﻭ ﻣﻘﺪّﺭﺍﺕ ﺁﻥ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﻧﻤﻲ ﻳﺎﺑﻨﺪ؛ ﭼﻮﻥ ﻣﻄﺎﺑﻖ ﺑﺎ ﻋﻠﻢ ﺍﻟﻬﻲ ﺍﺳﺖ: ﺑَﻞ ﻫُﻮَ ﻗُﺮﺁﻥٌ ﻣَﺠﻴﺪٌ ﻓﻲ ﻟَﻮﺡٍ ﻣَﺤﻔﻮﻅٍ.8 ﺑﻠﻜﻪ ﺁﻥ ﻗﺮﺁﻥ ﻣﺠﻴﺪﻱ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻟﻮﺡ ﻣﺤﻔﻮﻅ ﺛﺒﺖ ﮔﺮﺩﻳﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﺏ) ﻟﻮﺡ ﻣﺤﻮ ﻭ ﺍﺛﺒﺎﺕﺑﻨﺎ ﺑﺮ ﺷﺮﺍﻳﻂ ﻭ ﺳﻨﻨﻲ ﺍﺯ ﺳﻨﺖ ﻫﺎﻱ ﺍﻟﻬﻲ، ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﺷﺨﺺ ﻳﺎ ﺟﺮﻳﺎﻧﻲ ﺑﻪ ﺷﻜﻠﻲ ﺧﺎﺹ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ، ﺑﺎ ﺍﺯ ﺑﻴﻦ ﺭﻓﺘﻦ ﺁﻥ ﺳﻨﺖ ﻫﺎ ﻳﺎ ﻣﻄﺮﺡ ﺷﺪﻥ ﺳﻨﺖ ﻫﺎﻱ ﺟﺪﻳﺪ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﺁﻥ ﺷﺨﺺ ﻳﺎ ﺁﻥ ﺟﺮﻳﺎﻥ ﺗﺤﺖ ﺍﻟﺸﻌﺎﻉ ﺳﻨﺖ ﻫﺎﻱ ﺟﺪﻳﺪ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﻲ ﮔﻴﺮﺩ. ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻣﺜﺎﻝ ﺑﻨﺎﺳﺖ ﻛﻪ ﺷﺨﺺ ﺩﺭ ﺳﻦ 20 ﺳﺎﻟﮕﻲ ﻓﻮﺕ ﻛﻨﺪ ﺍﻣّﺎ ﺑﻪ ﻭﺍﺳﻄﺔ ﺻﻠﺔ ﺭﺣﻢ ﻳﺎ ﺻﺪﻗﻪ ﺍﻱ ﻛﻪ ﻣﻲ ﺩﻫﺪ، 30 ﺳﺎﻝ ﺑﻪ ﻋﻤﺮﺵ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺗﺎ 50 ﺳﺎﻟﮕﻲ ﺯﻧﺪﻩ ﻣﻲ ﻣﺎﻧﺪ ﻳﺎ ﺑﻪ ﻋﻜﺲ، ﺁﻥ ﺷﺨﺺ ﺑﻨﺎﺳﺖ 50 ﺳﺎﻝ ﻋﻤﺮ ﻛﻨﺪ ﺑﻪ ﻭﺍﺳﻄﺔ ﮔﻨﺎﻩ ﻛﺒﻴﺮﻩ ﺍﻱ ﺧﺎﺹ، 30 ﺳﺎﻝ ﺍﺯ ﻋﻤﺮﺵ ﻛﺎﺳﺘﻪ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻥ 20 ﺳﺎﻟﮕﻲ ﻣﻲ ﻣﻴﺮﺩ. ﻛﻪ ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﺘﻌﺎﻝ ﺍﺯ ﺍﻭّﻝ ﻣﻲ ﺩﺍﻧﺴﺖ ﻛﻪ ﺑﻨﺎﺳﺖ ﺍﻭّﻟﻲ 50 ﺳﺎﻝ ﻭ ﺩﻭﻣﻲ 20 ﺳﺎﻝ ﻋﻤﺮ ﻛﻨﺪ ﻭﻟﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﺭﻭﺷﻦ ﺷﺪﻥ ﺍﻳﻦ ﺳﻨﺖ ﻫﺎﻱ ﺍﻟﻬﻲ ﻣﻄﻠﺐ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺷﻜﻞ ﺍﺯ ﺯﺑﺎﻥ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﺍﻥ ﻳﺎ ﺍﻭﻟﻴﺎﻱ ﺍﻟﻬﻲ(ﻉ) ﺑﻴﺎﻥ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ. ﺩﺭ ﻗﺮﺁﻥ ﻛﺮﻳﻢ ﻫﻢ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ: ﻳﻤﺤﻮﺍ ﺍﻟﻠﻪ ﻣﺎ ﻳﺸﺎﺀ ﻭ ﻳﺜﺒﺖ ﻭ ﻋﻨﺪﻩ ﺍﻡّ ﺍﻟﻜﺘﺎﺏ.9 ﻳﺎ ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻪ: ﺁﻧﮕﺎﻩ ﻣﺪﺗﻲ ﺭﺍ [ﺑﺮﺍﻱ ﺷﻤﺎ ﻋﻤﺮ] ﻣﻘﺮّﺭ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺍﺟﻞ ﺣﺘﻤﻲ ﻧﺰﺩ ﺍﻭﺳﺖ.10 ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺩﻭ ﻟﻮﺡ ﻭ ﻣﻄﺎﻟﺒﻲ ﻛﻪ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﭘﺮﺩﺍﺧﺘﻴﻢ، ﺍﻳﻦ ﭘﺮﺳﺶ ﺑﻪ ﺫﻫﻦ ﻣﻲ ﺭﺳﺪ ﻛﻪ: ﺁﻳﺎ ﻇﻬﻮﺭ ﺣﻀﺮﺕ ﻣﻬﺪﻱ(ﻉ) ﻭ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﻫﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﺁﻥ ﺑﻴﺎﻥ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﺩﺭ ﻟﻮﺡ ﻣﺤﻔﻮﻅ ﺍﻧﺪ ﻳﺎ ﻣﺤﻮ ﻭ ﺍﺛﺒﺎﺕ. ﺑﻪ ﻋﺒﺎﺭﺕ ﺩﻳﮕﺮ ﺁﻳﺎ ﻣﻤﻜﻦ ﺍﺳﺖ ﺍﺻﻼ‌ً ﻣﺴﺌﻠﻪ ﺍﻱ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﻇﻬﻮﺭ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﻋﻤﺮ ﺑﺸﺮﻳﺖ ﻭ ﻫﺴﺘﻲ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﻧﻴﻔﺘﺪ ﻳﺎ ﻇﻬﻮﺭ ﺑﺪﻭﻥ ﺗﺤﻘّﻖ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﻫﺎ ﺭﺥ ﺩﻫﺪ ﻳﺎ ﻫﻤﺔ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﻫﺎ ﺑﺎﻳﺪ ﺭﺥ ﺩﻫﻨﺪ؟ ﺩﺭ ﭘﺎﺳﺦ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﭘﺮﺳﺶ ﺑﺎﻳﺪ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﻫﺎﻱ ﻇﻬﻮﺭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﻭ ﺩﺳﺘﻪ ﺗﻘﺴﻴﻢ ﻛﻨﻴﻢ: 1. ﺍﻣﻮﺭ ﻭ ﻋﻼ‌ﻳﻢ ﻣﺸﺮﻭﻁ 2. ﺍﻣﻮﺭ ﻭ ﻋﻼ‌ﻳﻢ ﺣﺘﻤﻲ. ﺁﻧﮕﻮﻧﻪ ﻛﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺑﺎﻗﺮ(ﻉ) ﺍﻣﻮﺭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻮﻗﻮﻓﻪ ﻭ ﺣﺘﻤﻴﻪ11 ﻭ ﺍﻣﺎﻡ ﺻﺎﺩﻕ(ﻉ) ﺑﻪ ﺣﺘﻤﻲ12 ﻭ ﻏﻴﺮ ﺣﺘﻤﻲ ﺗﻘﺴﻴﻢ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ. ﻣﺴﺌﻠﺔ ﺑﺪﺍﺀ ﻫﻢ ﺩﺭ ﭼﻬﺎﺭ ﺯﻣﻴﻨﻪ ﺑﺎ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﻇﻬﻮﺭ ﺣﻀﺮﺕ ﻣﻬﺪﻱ(ﻉ) ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﻣﻲ ﻳﺎﺑﺪ: 1. ﻧﺸﺎﻧﻪ ﻫﺎﻱ ﻣﺸﺮﻭﻁ ﻭ ﻏﻴﺮ ﺣﺘﻤﻲ ﻇﻬﻮﺭ ﺟﺰ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﻫﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﺻﺮﺍﺣﺘﺎً ﺩﺭ ﺍﺣﺎﺩﻳﺚ ﺑﻪ ﺣﺘﻤﻲ ﺑﻮﺩﻥ ﺁﻧﻬﺎ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﺑﻘﻴﺔ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﻫﺎﻱ ﻇﻬﻮﺭ ﻫﻤﮕﻲ ﺍﺯ ﺍﻣﻮﺭ ﻣﻮﻗﻮﻓﻪ ﺑﻪ ﺷﻤﺎﺭ ﻣﻲ ﺭﻭﻧﺪ، ﭼﻨﺎﻧﻜﻪ ﺑﺰﺭﮔﺎﻧﻲ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺷﻴﺦ ﻣﻔﻴﺪ، ﺷﻴﺦ ﺻﺪﻭﻕ ﻭ ﺷﻴﺦ ﻃﻮﺳﻲ ﺑﺪﺍﻥ ﺗﺼﺮﻳﺢ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ. ﺑﺪﻳﻦ ﻣﻌﻨﺎ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺟﺰ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﻫﺎﻱ ﺣﺘﻤﻲ ﻇﻬﻮﺭ ﺑﻘﻴﺔ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﻨﺎ ﺑﺮ ﻣﺸﻴﺖ ﻭ ﺍﺭﺍﺩﺓ ﺍﻟﻬﻲ ﻣﻤﻜﻦ ﺍﺳﺖ ﺩﭼﺎﺭ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﻭ ﺗﺒﺪﻳﻞ، ﺗﻘﺪّﻡ ﻳﺎ ﺗﺄﺧّﺮ ﺷﻮﻧﺪ. ﺑﻪ ﻋﺒﺎﺭﺕ ﺩﻳﮕﺮ ﺁﻧﻬﺎ ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﺍﻣﻮﺭ ﻟﻮﺡ ﻣﺤﻮ ﻭ ﺍﺛﺒﺎﺕ ﺑﻪ ﺣﺴﺎﺏ ﻣﻲ ﺁﻳﻨﺪ ﻭ ﻣﻤﻜﻦ ﺍﺳﺖ ﺑﺎ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﻭ ﺗﺒﺪﻳﻞ ﺩﺭ ﺷﺮﺍﻳﻂ ﺁﻧﻬﺎ ﻭ ﻋﻮﺽ ﺷﺪﻥ ﻋﻠﻞ ﺭﺥ ﺩﺍﺩﻥ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﻪ ﮔﻮﻧﺔ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﭘﺪﻳﺪ ﺁﻳﻨﺪ ﻳﺎ ﺍﺻﻼ‌ً ﺭﺥ ﻧﺪﻫﻨﺪ. ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ ﺍﺯ ﺭﻭﻳﺪﺍﺩﻫﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺍﺣﺎﺩﻳﺚ ﻣﺎ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﺗﺎ ﻛﻨﻮﻥ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﺩﭼﺎﺭ ﺑﺪﺍﺀ ﺩﺭ ﺍﺻﻞ ﺗﺤﻘّﻖ ﺧﻮﻳﺶ ﻧﺸﺪﻩ ﺍﻧﺪ. ﻣﺜﻼ‌ً ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﺣﺪﻳﺚ ﺑﻪ ﻧﺰﻭﻝ ﺑﻼ‌ﻳﻲ (ﻣﺸﺮﻭﻁ) ﺍﺷﺎﺭﻩ ﺷﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ ﺑﻪ ﻭﺍﺳﻄﺔ ﺗﻮﺳﻞ ﻭ ﺍﺳﺘﻐﻔﺎﺭ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﻭ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﻣﻤﻜﻦ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﻧﺰﻭﻝ ﺁﻥ ﺗﺄﺧﻴﺮ ﺭﺥ ﺩﻫﺪ ﻳﺎ ﺍﺻﻼ‌ً ﭼﻨﻴﻦ ﺑﻼ‌ﻳﻲ ﺑﻪ ﺟﻬﺖ ﻋﻈﻤﺖ ﻋﻤﻞ ﺻﺎﻟﺢ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﻧﺎﺯﻝ ﻧﺸﻮﺩ ﻳﺎ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺑﺎ ﺑﺮﺧﻲ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﺻﺎﻟﺢ ﻳﺎ ﻧﺎﺻﺎﻟﺢ ﻇﻬﻮﺭ ﺣﻀﺮﺕ ﺭﺍ ﺩﭼﺎﺭ ﺗﻌﺠﻴﻞ ﻳﺎ ﺗﺄﺧﻴﺮ ﻛﻨﻨﺪ. ﺷﺎﻳﺪ ﺑﺘﻮﺍﻥ ﻋﻠﺖ ﺑﻴﺎﻥ ﭼﻨﻴﻦ ﺍﺧﺒﺎﺭﻱ ﺭﺍ ﺍﻳﻦ ﺩﺍﻧﺴﺖ ﻛﻪ ﺍﮔﺮ ﻣﺴﺌﻠﻪ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺷﻜﻞ ﺗﺒﻴﻴﻦ ﻧﻤﻲ ﺷﺪ، ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺍﺣﺘﻤﺎﻝ ﺣﺪﻭﺙ ﺁﻥ ﺣﺎﺩﺛﻪ ﺑﺎﺧﺒﺮ ﻧﻤﻲ ﺷﺪﻧﺪ ﻭ ﺑﺪﺍﻥ ﻣﺒﺘﻼ‌ ﻣﻲ ﮔﺸﺘﻨﺪ ﺍﻣّﺎ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺻﺪﻭﺭ ﺣﺪﻳﺚ ﺍﺯ ﻧﺎﺣﻴﺔ ﻣﻌﺼﻮﻡ(ﻉ) ﻭ ﺁﮔﺎﻩ ﺷﺪﻥ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﻭ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﺍﺯ ﺁﻥ، ﺑﺎ ﺩﻋﺎ ﻭ ﺗﻮﺳﻞ ﻭ ﺍﺳﺘﻐﻔﺎﺭ ﺍﺯ ﭘﺪﻳﺪ ﺁﻣﺪﻥ ﭼﻨﺎﻥ ﺣﺎﺩﺛﺔ ﻧﺎﮔﻮﺍﺭﻱ ﻣﻤﺎﻧﻌﺖ ﺑﻪ ﻋﻤﻞ ﺁﻭﺭﻧﺪ ﻳﺎ ﺳﺒﺐ ﺣﺪﻭﺙ ﺍﺗﻔﺎﻗﻲ ﺧﻮﺷﺎﻳﻨﺪ ﺷﻮﻧﺪ. ﺍﻟﺒﺘﻪ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﻜﻨﻴﻢ ﻛﻪ ﻋﻜﺲ ﺍﻳﻦ ﻣﻄﻠﺐ ﻫﻢ ﻛﺎﻣﻼ‌ً ﺻﺎﺩﻕ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﻣﻌﻨﺎ ﻛﻪ ﺷﺨﺺ ﻣﻌﺼﻮﻡ(ﻉ) ﺑﺎ ﺍﻋﻼ‌ﻡ ﻧﺰﻭﻝ ﺑﻼ‌ ﻭ ﻋﻠّﺖ ﺁﻥ، ﺣﺠﺖ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻣﺮﺩﻡ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﻲ ﻛﻨﻨﺪ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﺑﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﺁﻧﻜﻪ ﻣﻲ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻴﺪ، ﺁﻥ ﺑﻼ‌ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺧﻮﻳﺶ ﺩﻓﻊ ﻧﻜﺮﺩﻳﺪ ﻳﺎ ﻓﻼ‌ﻥ ﺧﻴﺮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﺧﻮﻳﺶ ﺟﻠﺐ ﻧﻨﻤﻮﺩﻳﺪ ﻭ ﺍﺯ ﻫﻤﻴﻦ ﺭﻭﺳﺖ ﻛﻪ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ: ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﺘﻌﺎﻝ، ﺑﻪ ﭼﻴﺰﻱ ﻣﺜﻞ ﺑﺪﺍﺀ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﻧﺸﺪﻩ ﺍﺳﺖ.13 2. ﻋﻼ‌ﻳﻢ ﻇﻬﻮﺭ ﻭ ﺍﻣﻮﺭ ﺣﺘﻤﻲ ﭘﻨﺞ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﺯ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﻫﺎﻱ ﻇﻬﻮﺭ ﺩﺭ ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ ﺍﺯ ﺭﻭﺍﻳﺎﺕ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺣﺪّ ﺗﻮﺍﺗﺮ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ؛ ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﻫﺎﻱ ﺣﺘﻤﻲ ﻇﻬﻮﺭ ﺑﺮﺷﻤﺮﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ: ﺧﺮﻭﺝ ﺳﻴّﺪ ﺧﺮﺍﺳﺎﻧﻲ ﻭ ﻳﻤﺎﻧﻲ، ﻧﺪﺍﻱ ﺁﺳﻤﺎﻧﻲ ﻣﺒﻨﻲ ﺑﺮ ﺣﻘّﺎﻧﻴﺖ ﺣﻀﺮﺕ ﻣﻬﺪﻱ(ﻉ)، ﺷﻬﺎﺩﺕ ﻧﻔﺲ ﺯﻛﻴّﻪ ﻭ ﻓﺮﻭ ﺭﻓﺘﻦ ﺳﭙﺎﻫﻴﺎﻥ ﺳﻔﻴﺎﻧﻲ ﺩﺭ ﻣﻨﻄﻘﺔ ﺑﻴﺪﺍﺀ (ﺑﻴﺎﺑﺎﻥ ﺑﻴﻦ ﻣﺪﻳﻨﻪ ﻭ ﻣﻜّﻪ).14 ﺍﻳﻦ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﻫﺎﻱ ﭘﻨﺞ ﮔﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﺍﺣﺎﺩﻳﺚ ﺍﺯ ﻋﻼ‌ﻳﻢ ﺣﺘﻤﻲ ﺷﻤﺮﺩﻩ ﻭ ﻫﻴﭻ ﮔﻮﻧﻪ ﺍﺣﺘﻤﺎﻝ ﺑﺪﺍﻳﻲ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺗﺤﻘّﻖ ﺁﻧﻬﺎ ﻧﺪﺍﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻭﮔﺮﻧﻪ ﺧﻼ‌ﻑ ﺣﺘﻤﻲ ﺑﻮﺩﻥ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﻲ ﺷﺪ. ﺍﻳﻦ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﻫﺎ ﺷﺪﻳﺪﺍً ﺑﺎ ﻣﺴﺌﻠﺔ ﻇﻬﻮﺭ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﻭ ﻫﻤﮕﻲ ﻣﻘﺎﺭﻥ ﻇﻬﻮﺭ ﺭﺥ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺩﺍﺩ ﺍﻥ ﺷﺎﺀﺍﻟﻠﻪ. ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭﺍﻧﻲ ﭼﻮﻥ ﻣﺮﺣﻮﻡ ﺁﻳﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﺧﻮﻳﻲ ﺩﺭ ﭘﺎﺳﺦ ﺑﻪ ﻧﻮﻳﺴﻨﺪﺓ ﻛﺘﺎﺏ ﺳﻔﻴﺎﻧﻲ ﻭ ﻋﻼ‌ﻣﺎﺕ ﻇﻬﻮﺭ15، ﻋﻠّﺎﻣﻪ ﺳﻴّﺪ ﺟﻌﻔﺮ ﻣﺮﺗﻀﻲ ﻋﺎﻣﻠﻲ، ﺩﺭ ﻛﺘﺎﺏ ﺧﻮﻳﺶ ﻭ ﺷﻴﺦ ﻃﻮﺳﻲ، ﺩﺭ ﻏﻴﺒﺖ ﺧﻮﻳﺶ16 ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺗﺼﺮﻳﺢ ﻭ ﺍﺫﻋﺎﻥ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻛﻪ: ﻫﺮ ﭼﻨﺪ ﺑﻨﺎﺑﺮ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﻣﺼﻠﺤﺖ ﻫﺎ ﺑﺎ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﺷﺮﻭﻁ ﺍﺧﺒﺎﺭﻱ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺣﻮﺍﺩﺙ ﺁﻳﻨﺪﻩ ﻣﻲ ﭘﺮﺩﺍﺯﻧﺪ، ﻣﻤﻜﻦ ﺍﺳﺖ ﺩﭼﺎﺭ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﻭ ﺗﺒﺪﻳﻞ ﺷﻮﻧﺪ؛ ﺟﺰ ﺁﻧﻜﻪ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺗﺼﺮﻳﺢ ﻛﺮﺩﻩ ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ ﻭﻗﻮﻉ ﺁﻥ ﺟﺮﻳﺎﻥ ﺣﺘﻤﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ (ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﻣﺎ ﺑﻪ ﻣﻌﺼﻮﻣﻴﻦ(ﻉ)) ﻣﺎ ﻫﻢ ﻳﻘﻴﻦ ﺑﻪ ﺣﺪﻭﺙ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﺭ ﺁﻳﻨﺪﻩ ﭘﻴﺪﺍ ﻣﻲ ﻛﻨﻴﻢ ﻭ ﻗﺎﻃﻌﺎﻧﻪ ﻣﻲ ﮔﻮﻳﻴﻢ ﺩﺭ ﺁﻳﻨﺪﻩ ﭼﻨﻴﻦ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ.17 ﺍﺷﻜﺎﻝ ﺍﺳﺎﺳﻲ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﻧﻈﺮ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ؛ ﻣﺘﻜﻲ ﺑﻪ ﺣﺪﻳﺜﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻧﻌﻤﺎﻧﻲ ﺩﺭ ﻛﺘﺎﺏ ﺧﻮﻳﺶ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ: ﺍﺑﻮﻫﺎﺷﻢ ﺩﺍﻭﻭﺩ ﺑﻦ ﻗﺎﺳﻢ ﺟﻌﻔﺮﻱ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﺳﺖ: ﻧﺰﺩ ﺍﻣﺎﻡ ﺟﻮﺍﺩ(ﻉ) ﺑﻮﺩﻳﻢ ﻭ ﺻﺤﺒﺖ ﺍﺯ ﺣﺘﻤﻲ ﺑﻮﺩﻥ ﺁﻣﺪﻥ ﺳﻔﻴﺎﻧﻲ ﺷﺪ، ﺍﺯ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﭘﺮﺳﻴﺪﻡ: ﺁﻳﺎ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﻣﻮﺭ ﺣﺘﻤﻲ ﻫﻢ ﺑﺪﺍﺀ ﺭﺥ ﻣﻲ ﺩﻫﺪ؟ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ: ﺁﺭﻱ. ﮔﻔﺘﻢ: ﻣﻲ ﺗﺮﺳﻢ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺧﻮﺩ ﺣﻀﺮﺕ ﻣﻬﺪﻱ(ﻉ) ﺑﺪﺍﺀ ﺭﺥ ﺩﻫﺪ. ﺣﻀﺮﺕ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ: ﻇﻬﻮﺭ ﺣﻀﺮﺕ ﻣﻬﺪﻱ(ﻉ) ﻭﻋﺪﺓ ﺍﻟﻬﻲ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺧﻠﻒ ﻭﻋﺪﻩ ﻧﻤﻲ ﻛﻨﺪ.18 ﻋﻠّﺎﻣﻪ ﻣﺠﻠﺴﻲ، ﻫﻢ ﺩﺭ ﺑﺤﺎﺭﺍﻻ‌ﻧﻮﺍﺭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻧﻘﻞ ﺍﻳﻦ ﺣﺪﻳﺚ ﺍﻳﻦﺗﻮﺿﻴﺢ ﺭﺍ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻛﻪ: ﺷﺎﻳﺪ ﻣﺤﺘﻮﻡ، ﻣﻌﺎﻧﻲ ﻣﺨﺘﻠﻔﻲ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺍﺧﺘﻼ‌ﻑ ﺩﺭ ﺗﻌﺎﺭﻳﻒ ﻣﻤﻜﻦ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺑﺮﺧﻲ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺪﺍﺀ ﺭﺥ ﺑﺪﻫﺪ. ﻣﻀﺎﻑ ﺑﺮ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺷﺎﻳﺪ ﻣﻨﻈﻮﺭ ﺍﺯ ﺑﺪﺍﺀ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺧﺼﻮﺻﻴﺎﺕ ﺁﻥ ﺣﺎﺩﺛﺔ ﻣﺤﺘﻮﻡ ﻭ ﺣﺘﻤﻲ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﻧﻪ ﺍﺻﻞ ﺗﺤﻘّﻖ ﺁﻥ، ﻛﻪ ﻣﺜﻼ‌ً ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﺯﻭﺍﻝ ﺣﻜﻮﻣﺖ ﺑﻨﻲ ﻋﺒﺎﺱ ﺳﻔﻴﺎﻧﻲ ﺟﻨﺒﺶ ﻫﺎﻱ ﺧﻮﻳﺶ ﺭﺍ ﺁﻏﺎﺯ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ.19 ﺍﻳﻦ ﻓﺮﺿﻴﻪ ﭼﻨﺪﺍﻥ ﻗﺎﺑﻞ ﻗﺒﻮﻝ ﻧﻴﺴﺖ؛ ﺯﻳﺮﺍ ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺕ ﭘﺬﻳﺮﻓﺘﻦ ﺁﻥ، ﭼﻪ ﻓﺮﻗﻲ ﺑﻴﻦ ﺣﺘﻤﻲ ﻭ ﻏﻴﺮ ﺣﺘﻤﻲ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ؟ ﻣﻀﺎﻑ ﺑﺮ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻣﻮﺭﺩ ﺑﺤﺚ ﻣﺎ ﺍﺯ ﺣﻴﺚ ﺳﻨﺪ، ﺿﻌﻴﻒ ﺍﺳﺖ.20 ﺩﺭ ﺿﻤﻦ ﻧﻤﻲ ﺗﻮﺍﻥ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻫﻤﻪ ﺣﺪﻳﺚ ﻭ ﺭﻭﺍﻳﺘﻲ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺷﺪﺕ ﺑﺮ ﺣﺘﻤﻲ ﺑﻮﺩﻥ ﺍﻳﻦ ﭘﻨﺞ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﻭ ﺍﻣﺘﻨﺎﻉ ﺍﺣﺘﻤﺎﻝ ﺭﺥ ﺩﺍﺩﻥ ﺑﺪﺍﺀ ﺩﺭ ﺁﻧﻬﺎ ﺗﺄﻛﻴﺪ ﻣﻲ ﻛﻨﻨﺪ، ﭼﺸﻢ ﭘﻮﺷﻲ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺍﺣﺎﺩﻳﺚ ﺍﻧﮕﺸﺖ ﺷﻤﺎﺭﻱ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺩﺳﺘﻪ ﺗﻤﺴﻚ ﻧﻤﻮﺩ؛ ﭼﻮﻥ ﻣﻤﻜﻦ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺷﺮﺍﻳﻂ ﺧﺎﺻﻲ (ﺑﻪ ﻓﺮﺽ ﻗﻮﺕ ﻭ ﺍﻋﺘﺒﺎﺭ ﺳﻨﺪﻱ ﺁﻧﻬﺎ) ﻣﻌﺼﻮﻡ(ﻉ) ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺷﺪﻩ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﺍﺯ ﺭﻭﻱ ﺗﻘﻴﻪ، ﭼﻨﻴﻦ ﺳﺨﻨﻲ ﺑﮕﻮﻳﻨﺪ. ﻋﺒﺪﺍﻟﻤﻠﻚ ﺑﻦ ﺍﻋﻴﻦ ﮔﻮﻳﺪ: ﺑﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺑﺎﻗﺮ(ﻉ) ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺣﻀﺮﺕ ﻣﻬﺪﻱ(ﻉ) ﮔﻔﺘﻢ: ﻣﻲ ﺗﺮﺳﻢ ﻛﻪ ﺯﻭﺩ ﺑﻴﺎﻳﻨﺪ ﻭ ﺳﻔﻴﺎﻧﻲ ﻧﺒﺎﺷﺪ. ﺣﻀﺮﺕ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ: ﻭﺍﻟﻠﻪ ﻧﻪ. ﺳﻔﻴﺎﻧﻲ ﺍﺯ ﺣﺘﻤﻴﺎﺗﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺣﺘﻤﺎً ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺁﻣﺪ.21 ﺍﻣﻮﺭ ﻳﺎ ﻣﻮﻗﻮﻓﻪ ﺍﻧﺪ ﻳﺎ ﺣﺘﻤﻴﻪ ﻛﻪ ﺳﻔﻴﺎﻧﻲ ﺍﺯ ﺩﺳﺘﺔ ﺣﺘﻤﻴﺎﺗﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺣﺘﻤﺎً ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ.22 ﻳﺎ ﺍﻣﺎﻡ ﺻﺎﺩﻕ(ﻉ) ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ: ﺍﺯ ﺣﺘﻤﻴﺎﺗﻲ ﻛﻪ ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﻗﻴﺎﻡ ﺣﻀﺮﺕ ﻣﻬﺪﻱ(ﻉ) ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺑﻮﺩ ﺍﻳﻨﻬﺎﺳﺖ: ﺷﻮﺭﺵ ﺳﻔﻴﺎﻧﻲ، ﻓﺮﻭ ﺭﻓﺘﻦ ﺩﺭ ﺑﻴﺪﺍﺀ، ﺷﻬﺎﺩﺕ ﻧﻔﺲ ﺯﻛﻴّﻪ ﻭ ﻣﻨﺎﺩﻱ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻧﺪﺍ ﺩﺭ ﺩﻫﺪ.23 ﺣﻤﺮﺍﻥ ﺑﻦ ﺍﻋﻴﻦ ﺍﺯ ﺍﻣﺎﻡ ﺑﺎﻗﺮ(ﻉ) ﺭﺍﺟﻊ ﺑﻪ ﺁﻳﺔ: ﺛﻢّ ﻗﻀﻲ ﺍﺟﻼ‌ً ﻭ ﺍﺟﻞٌ ﻣﺴﻤّﻲ ﻋﻨﺪﻩ؛24 ﻣﻲ ﭘﺮﺳﺪ. ﺣﻀﺮﺕ ﻣﻲ ﻓﺮﻣﺎﻳﻨﺪ: ﺩﻭ ﺍﺟﻞ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ: ﻣﺤﺘﻮﻡ ﻭ ﻣﻮﻗﻮﻑ. - ﻣﺤﺘﻮﻡ ﭼﻴﺴﺖ؟ - ﺟﺰ ﺁﻥ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ. - ﻭ ﻣﻮﻗﻮﻑ؟ - ﻣﺸﻴﺖ ﺍﻟﻬﻲ ﺩﺭ ﺭﺍﺑﻄﺔ ﺁﻥ ﺟﺎﺭﻱ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ. - ﺍﻣﻴﺪﻭﺍﺭﻡ ﻛﻪ ﺳﻔﻴﺎﻧﻲ ﺟﺰﺀ ﻣﻮﻗﻮﻑ ﻫﺎ ﺑﺎﺷﺪ. - ﻭﺍﻟﻠﻪ ﻛﻪ ﻧﻪ ﻭ ﺍﺯ ﻣﺤﺘﻮﻣﺎﺕ ﺍﺳﺖ. 25 3. ﺑﺪﺍﺀ ﻭ ﻗﻴﺎﻡ ﺣﻀﺮﺕ ﻣﻬﺪﻱ(ﻉ) ﻇﻬﻮﺭ ﺣﻀﺮﺕ ﺣﺠﺖ(ﻉ) ﺍﺯ ﺍﻣﻮﺭﻱ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺍﺳﻼ‌ﻡ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﻪ ﺷﺪﺕ ﺗﺄﻛﻴﺪ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺩﺭ ﺣﺘﻤﻴﺖ ﺁﻥ ﺫﺭﻩ ﺍﻱ ﺷﻚ ﻭ ﺷﺒﻬﻪ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﺩ. ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﮔﻔﺘﻴﻢ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻳﺎﺗﻲ ﻧﻈﻴﺮ ﺁﻳﺔ 55 ﺳﻮﺭﺓ ﻧﻮﺭ، ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﺘﻌﺎﻝ ﺑﻪ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﻭﻋﺪﻩ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻓﺮﻣﺎﻧﺮﻭﺍﻱ ﺯﻣﻴﻦ ﮔﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﺮ ﺁﻥ ﺳﻴﻄﺮﻩ ﻳﺎﺑﻨﺪ ﻛﻪ ﭼﻨﻴﻦ ﻭﺍﻗﻌﻪ ﺍﻱ ﺩﺭ ﺗﻤﺎﻡ ﻃﻮﻝ ﺗﺎﺭﻳﺦ ﺗﺎ ﻛﻨﻮﻥ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﻧﻴﻔﺘﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎ ﻛﻪ « ﺍﻥ ﺍﻟﻠﻪ ﻻ‌ ﻳﺨﻠﻒ ﺍﻟﻤﻌﻴﺎﺩ»26 ﻭ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺩﺭ ﻭﻋﺪﺓ ﺧﻮﻳﺶ ﺗﺨﻠﻒ ﻧﻤﻲ ﻛﻨﺪ، ﺩﺭ ﺁﻳﻨﺪﻩ ﺍﻱ ﺩﻭﺭ ﻳﺎ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﺣﺘﻤﺎً ﭼﻨﻴﻦ ﺍﺗﻔﺎﻗﻲ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺍﻓﺘﺎﺩ. ﺍﻥ ﺷﺎﺀ ﺍﻟﻠﻪ. ﻋﻼ‌ﻭﻩ ﺑﺮ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺩﺭ ﻣﻮﺍﺭﺩ ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ ﺭﺳﻮﻝ ﻣﻜﺮﻡ ﺍﺳﻼ‌ﻡ(ﺹ) ﻭ ﻣﻌﺼﻮﻣﻴﻦ(ﻉ) ﺷﺪﻳﺪﺍً ﺗﺄﻛﻴﺪ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻛﻪ: ﺣﺘﻲ ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﻋﻤﺮ ﻫﺴﺘﻲ ﺑﻴﺶ ﺍﺯ ﻳﻚ ﺭﻭﺯ ﺑﺎﻗﻲ ﻧﻤﺎﻧﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ، ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺁﻥ ﻗﺪﺭ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯ ﺭﺍ ﻃﻮﻻ‌ﻧﻲ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ ﻛﻪ ﺣﻀﺮﺕ ﻣﻬﺪﻱ(ﻉ) ﻇﻬﻮﺭ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﺟﻬﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﻤﻠﻮ ﺍﺯ ﻗﺴﻂ ﻭ ﻋﺪﻝ ﮔﺮﺩﺍﻧﻨﺪ.27 4. ﺗﻌﻴﻴﻦ ﺯﻣﺎﻥ ﻇﻬﻮﺭ ﺣﻀﺮﺕ ﻣﻬﺪﻱ(ﻉ) ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ ﺍﺯ ﺭﻭﺍﻳﺎﺕ، ﻣﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺗﻮﻗﻴﺖ (ﻣﺸﺨﺺ ﻛﺮﺩﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﻇﻬﻮﺭ) ﻳﺎ ﺗﻌﻴﻴﻦ ﻣﺤﺪﻭﺩﺓ ﺯﻣﺎﻧﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﻇﻬﻮﺭ ﺣﻀﺮﺕ ﺑﻪ ﺷﺪﺕ ﻧﻬﻲ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﺷﻴﻌﻴﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﻣﺮ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻛﻪ ﻫﺮ ﻛﻪ ﺭﺍ ﭼﻨﻴﻦ ﻛﺮﺩ ﺗﻜﺬﻳﺐ ﻛﻨﻨﺪ ﻭ ﺩﺭﻭﻍ ﮔﻮ ﺑﺸﻤﺎﺭﻧﺪ؛ ﺯﻳﺮﺍ ﺍﻳﻦ ﻣﻄﻠﺐ ﺩﺭ ﺯﻣﺮﺓ ﺍﺳﺮﺍﺭ ﺍﻟﻬﻲ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻛﺴﻲ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻧﻤﻲ ﺩﺍﻧﺪ؛ ﺍﻣﺎﻡ ﺻﺎﺩﻕ(ﻉ) ﺑﻪ ﻣﺤﻤﺪﺑﻦ ﻣﺴﻠﻢ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ: ﻣﺤﻤﺪ! ﺍﮔﺮ ﻛﺴﻲ ﻭﻗﺘﻲ ﺍﺯ ﺟﺎﻧﺐ ﻣﺎ ﺑﺮﺍﻱ ﻇﻬﻮﺭ ﺣﻀﺮﺕ ﻣﻬﺪﻱ(ﻉ) ﻧﻘﻞ ﻛﺮﺩ، ﺍﺯ ﺗﻜﺬﻳﺐ ﻛﺮﺩﻥ ﺍﻭ ﻧﺘﺮﺱ! ﭼﺮﺍ ﻛﻪ ﻣﺎ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﺣﺪﻱ ﺗﻌﻴﻴﻦ ﻭﻗﺖ ﻧﻤﻲ ﻛﻨﻴﻢ.28 ﻭﻗﺘﻲ ﻓﻀﻴﻞ ﺍﺯ ﺍﻣﺎﻡ ﺑﺎﻗﺮ(ﻉ) ﻣﻲ ﭘﺮﺳﺪ ﻛﻪ ﺁﻳﺎ ﺍﻳﻦ ﻣﺴﺌﻠﻪ ﻭﻗﺖ ﻣﺸﺨﺺ ﺩﺍﺭﺩ؟ ﺣﻀﺮﺕ ﺳﻪ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﻣﻲ ﻓﺮﻣﺎﻳﻨﺪ: «ﺁﻧﻬﺎ ﻛﻪ ﻭﻗﺖ ﺗﻌﻴﻴﻦ ﻣﻲ ﻛﻨﻨﺪ ﺩﺭﻭﻍ ﻣﻲ ﮔﻮﻳﻨﺪ».29 ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﻳﺎﺭﺍﻥ ﺍﻣﺎﻡ ﺷﺸﻢ(ﻉ) ﺑﻪ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﻋﺮﺿﻪ ﻣﻲ ﺩﺍﺭﺩ: ﺍﻳﻦ ﻣﺴﺌﻠﻪ ﺍﻱ ﻛﻪ ﭼﺸﻢ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭﺵ ﻫﺴﺘﻴﻢ ﻛﻲ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺁﻣﺪ؟ ﺣﻀﺮﺕ ﻣﻲ ﻓﺮﻣﺎﻳﻨﺪ: ﺍﻱ ﻣﻬﺰﻡ! ﺁﻧﻬﺎ ﻛﻪ ﻭﻗﺖ ﺗﻌﻴﻴﻦ ﻛﻨﻨﺪ ﺩﺭﻭﻍ ﻣﻲ ﮔﻮﻳﻨﺪ، ﺁﻧﻬﺎ ﻛﻪ ﻋﺠﻠﻪ ﻛﻨﻨﺪ ﻫﻼ‌ﻙ ﻣﻲ ﺷﻮﻧﺪ ﻭ ﺁﻧﻬﺎ ﻛﻪ ﺗﺴﻠﻴﻢ ﺍﻣﺮ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﻧﺠﺎﺕ ﻣﻲ ﻳﺎﺑﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﻣﺎ ﺑﺎﺯ ﻣﻲ ﮔﺮﺩﻧﺪ.30 ﺁﻧﮕﻮﻧﻪ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺍﺣﺎﺩﻳﺚ ﺑﺮﻣﻲ ﺁﻳﺪ، ﻇﻬﻮﺭ ﺣﻀﺮﺕ ﺣﺠﺖ(ﺹ) ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﺍﻣﻮﺭﻱ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﺘﻌﺎﻝ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻫﺮ ﺯﻣﺎﻥ ﻛﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺗﺒﺎﺭﻙ ﻭ ﺗﻌﺎﻟﻲ ﺍﺭﺍﺩﻩ ﻛﻨﻨﺪ ﻭ ﺷﺮﺍﻳﻂ ﻭ ﻋﻠﻞ ﻓﺮﺍﻫﻢ ﻭ ﻣﻨﺎﺳﺐ ﺑﺎﺷﺪ؛ ﺯﻣﻴﻦ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺑﺮﻛﺎﺕ ﻭﺟﻮﺩﻱ ﺁﻥ ﺍﻣﺎﻡ ﻫﻤﺎﻡ(ﻉ) ﺑﻬﺮﻩ ﻣﻨﺪ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﻧﻤﻮﺩ. ﺍﻟﺒﺘﻪ ﻧﻬﻲ ﺍﺯ ﺗﻌﻴﻴﻦ ﻭﻗﺖ، ﺷﺎﻣﻞ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﻫﺎﻱ ﺣﺘﻤﻲ ﻇﻬﻮﺭ ﻧﻤﻲ ﺷﻮﺩ؛ ﭼﺮﺍ ﻛﻪ ﺧﻮﺩ ﻣﻌﺼﻮﻣﻴﻦ(ﻉ) ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻣﻮﺍﺭﺩ ﺑﻪ ﻓﺎﺻﻠﺔ ﺯﻣﺎﻧﻲ ﻣﻴﺎﻥ ﺣﺪﻭﺙ ﺁﻥ ﻧﺸﺎﻧﺔ ﺣﺘﻤﻲ ﻭ ﻇﻬﻮﺭ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻛﻪ ﻣﺜﻼ‌ً ﺍﺯ ﺍﺑﺘﺪﺍﻱ ﺷﻮﺭﺵ ﺳﻔﻴﺎﻧﻲ ﺗﺎ ﻗﻴﺎﻡ ﺣﻀﺮﺕ ﺑﻴﺶ ﺍﺯ 9 ﻣﺎﻩ ﻃﻮﻝ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﻛﺸﻴﺪ ﻳﺎ ﻣﺜﻼ‌ً 15 ﺭﻭﺯ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﻧﻔﺲ ﺯﻛﻴّﻪ ﺣﻀﺮﺕ ﺩﺭ ﻣﻜﻪ ﻇﻬﻮﺭ ﻣﻲ ﻛﻨﻨﺪ. ﻭﻟﻴﻜﻦ ﺩﻳﮕﺮ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﻫﺎ ﺣﺪﺍﻛﺜﺮ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻣﻲ ﻛﻨﻨﺪ ﻛﻪ ﻇﻬﻮﺭ ﺁﻥ ﻭﺟﻮﺩ ﻣﻘﺪﺱ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻧﻪ ﺑﻴﺶ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ. ﭼﻨﺎﻧﻜﻪ ﺩﻳﺪﻳﻢ ﺑﺮﺧﻲ ﺍﺯ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﻫﺎﻱ ﻇﻬﻮﺭ ﻗﺮﻥ ﻫﺎﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﻭ ﻫﻨﻮﺯ ﻇﻬﻮﺭ ﺭﺥ ﻧﺪﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﻛﻪ ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺑﻪ ﺟﻬﺖ ﺍﻳﺠﺎﺩ ﺍﻣﻴﺪ ﺩﺭ ﺩﻝ ﺷﻴﻌﻴﺎﻥ ﻣﺒﻨﻲ ﺑﺮ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﺷﺪﻥ ﻇﻬﻮﺭ ﻣﻌﺼﻮﻡ(ﻉ) ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻧﺸﺎﻧﺔ ﻗﻴﺎﻡ ﺣﻀﺮﺕ ﺻﺎﺣﺐ(ﻉ) ﻳﺎﺩ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ. ﺿﻤﻨﺎً ﺍﮔﺮ ﺑﻨﺎ ﺑﻮﺩ ﺯﻣﺎﻥ ﻇﻬﻮﺭ ﻣﺸﺨﺺ ﺷﻮﺩ ﻭ ﻫﻤﮕﺎﻥ ﺑﺪﺍﻧﻨﺪ ﻛﻪ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺑﻨﺎﺳﺖ ﭼﻪ ﺯﻣﺎﻧﻲ ﻗﻴﺎﻡ ﺟﻬﺎﻧﻲ ﺧﻮﻳﺶ ﺭﺍ ﺁﻏﺎﺯ ﻛﻨﻨﺪ؛ ﺳﺘﻤﮕﺮﺍﻥ ﻭ ﻇﺎﻟﻤﺎﻥ ﺗﻤﺎﻡ ﻋِﺪّﻩ ﻭ ﻋُﺪّﻩ ﺧﻮﻳﺶ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﻣﻬﻴﺎ ﻭ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﻣﻲ ﻛﺮﺩﻧﺪ ـ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺧﻴﺎﻝ ﺧﺎﻡ ﻭ ﻭﺍﻫﻲ ﺧﻮﺩ ـ ﺁﻥ ﻧﻮﺭ ﺍﻟﻬﻲ ﺭﺍ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﻛﻨﻨﺪ ﻭ ﻧﮕﺬﺍﺭﻧﺪ ﻋﺪﺍﻟﺖ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻥ ﮔﺴﺘﺮﺵ ﺩﻫﻨﺪ ﻭ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﻭ ﻣﺴﺘﻀﻌﻔﺎﻧﻲ ﻫﻢ ﻛﻪ ﻗﺮﻥ ﻫﺎ ﺑﺎ ﺣﺪﻭﺙ ﺍﻳﻦ ﺣﺎﺩﺛﺔ ﻋﻈﻴﻢ ﻭ ﺑﺰﺭﮒ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﻣﺒﺘﻼ‌ ﺑﻪ ﻳﺄﺱ ﻭ ﻛﺴﺎﻟﺖ ﻭ ﺧﻤﻮﺩﻱ ﻣﻲ ﺷﺪﻧﺪ ﺣﺎﻝ ﺁﻧﻜﻪ ﻗﺮﻥ ﻫﺎﺳﺖ ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ ﺩﺭ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺁﻥ ﻳﺎﺭ ﻏﺎﻳﺐ ﺍﺯ ﻧﻈﺮ، ﺩﻳﺪﻩ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺧﻮﻥ ﺑﺎﺭ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﻫﺮ ﺻﺒﺢ ﻭ ﺷﺎﻡ ﺩﺳﺖ ﺩﻋﺎ ﺑﻪ ﺗﻌﺠﻴﻞ ﺩﺭ ﻓﺮﺝ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﻭ ﺍﻣﻴﺪ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺯﻣﺮﺓ ﻳﺎﺭﺍﻥ ﻭ ﻳﺎﻭﺭﺍﻥ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺑﺎﺷﻨﺪ. ﻣﺸﺨﺺ ﻧﺒﻮﺩﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﻇﻬﻮﺭ ﺧﻮﺍﺏ ﺍﺯ ﭼﺸﻢ ﻫﺎﻱ ﺳﺘﻤﮕﺮﺍﻥ ﺭﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﻫﺮ ﺻﺒﺢ ﻭ ﺷﺎﻡ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻫﺮﺍﺳﻨﺎﻛﻨﺪ ﻛﻪ ﺷﺎﻳﺪ ﺁﻥ ﻋﺰﻳﺰ ﻣﻘﺘﺪﺭ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻇﻬﻮﺭ ﻛﻨﺪ ﻭ ﭘﺎﻳﻪ ﻫﺎﻱ ﺣﻜﻮﻣﺖ ﺷﻴﻄﺎﻧﻲ ﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺭﻫﻢ ﺷﻜﻨﺪ. ﺑﻪ ﺍﻣﻴﺪ ﺁﻧﻜﻪ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺭﺍ ﺑﺒﻴﻨﻴﻢ ﻭ ﺍﺯ ﻳﺎﻭﺭﺍﻥ ﺣﻀﺮﺗﺶ ﺑﺎﺷﻴﻢ. ﺍﻥ ﺷﺎﺀﺍﻟﻠﻪ. ---------------------------------------------------------------------------------------- ﭘﻲ ﻧﻮﺷﺖ ﻫﺎ : 1. ﺳﻮﺭﺓ ﺭﻋﺪ(13)، ﺁﻳﺔ 39. 2 . ﺳﻮﺭﺓ ﺯﻣﺮ(39)، ﺁﻳﺔ 48. 3 . ﺳﻮﺭﺓ ﻳﻮﺳﻒ(12)، ﺁﻳﺔ 35. 4 . ﺳﻮﺭﺓ ﻧﺴﺎﺀ (4)، ﺁﻳﺔ 35. 5 . ﺳﻮﺭﺓ ﺁﻝ ﻋﻤﺮﺍﻥ (3)، ﺁﻳﺔ 5. 6 . ﺳﻮﺭﺓ ﺯﻣﺮ(39)، ﺁﻳﺔ 48. 7 . ﺳﻮﺭﺓ ﺭﻋﺪ(13)، ﺁﻳﺔ 11. 8 . ﺳﻮﺭﺓ ﺑﺮﻭﺝ(85)، ﺁﻳﺎﺕ 21 ﻭ 22. 9 . ﺳﻮﺭﺓ ﺭﻋﺪ(13)، ﺁﻳﺔ 39. 10. ﺳﻮﺭﺓ ﺍﻧﻌﺎﻡ(6)، ﺁﻳﺔ 2. 11. ﻧﻌﻤﺎﻧﻲ، ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﺍﺑﺮﺍﻫﻴﻢ، ﺍﻟﻐﻴﺒﺔ، ﺹ204؛ ﻣﺠﻠﺴﻲ، ﻣﺤﻤﺪ ﺑﺎﻗﺮ، ﺑﺤﺎﺭﺍﻻ‌ﻧﻮﺍﺭ، ﺝ52، ﺹ249. 12. ﻧﻌﻤﺎﻧﻲ، ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﺍﺑﺮﺍﻫﻴﻢ، ﻫﻤﺎﻥ، ﺹ202. 13. ﻛﻠﻴﻨﻲ، ﺍﺻﻮﻝ ﻛﺎﻓﻲ، ﺝ 1، ﺑﺎﺏ ﺍﻟﺒﺪﺃ، ﺡ 1 ﻭ ﺻﺪﻭﻕ، ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﻋﻠﻲ ﺑﻦ ﺣﺴﻴﻦ، ﺍﻟﺘﻮﺣﻴﺪ، ﺑﺎﺏ 54، ﺡ 2. 14. ﺻﺪﻭﻕ، ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﻋﻠﻲ ﺑﻦ ﺣﺴﻴﻦ، ﻛﻤﺎﻝ ﺍﻟﺪﻳﻦ، ﺝ2، ﺹ650، ﻃﻮﺳﻲ، ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﺣﺴﻦ، ﺍﻟﻐﻴﺒﺔ ﺹ267، ﻧﻌﻤﺎﻧﻲ، ﻫﻤﺎﻥ، ﺻﺺ169 ﻭ 172؛ ﻣﺠﻠﺴﻲ، ﻣﺤﻤﺪ ﺑﺎﻗﺮ، ﻫﻤﺎﻥ؛ ﺝ52، ﺹ204، ﻃﺒﺮﺳﻲ، ﻓﻀﻞ ﺑﻦ ﺣﺴﻦ، ﺍﻋﻼ‌ﻡ ﺍﻟﻮﺭﻱ، ﺹ426؛ﺻﺎﻓﻲ ﮔﻠﭙﺎﻳﮕﺎﻧﻲ، ﻟﻄﻒ ﺍﻟﻠﻪ، ﻣﻨﺘﺨﺐ ﺍﻻ‌ﺛﺮ، ﺻﺺ439 ﻭ 455. 15. ﻓﻘﻴﻪ، ﻣﺤﻤﺪ، ﺍﻟﺴﻔﻴﺎﻧﻲ ﻭ ﻋﻼ‌ﻣﺎﺕ ﺍﻟﻈﻬﻮﺭ، ﺹ102. 16. ﻋﺎﻣﻠﻲ، ﺟﻌﻔﺮ ﻣﺮﺗﻀﻲ، ﺩﺭﺍﺳﺘﻪ ﻓﻲ ﻋﻼ‌ﻣﺎﺕ ﺍﻟﻈﻬﻮﺭ، ﺹ60. 17. ﻃﻮﺳﻲ، ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﺣﺴﻦ، ﻫﻤﺎﻥ، ﺹ265. 18. ﻧﻌﻤﺎﻧﻲ، ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﺍﺑﺮﺍﻫﻴﻢ، ﻫﻤﺎﻥ، ﺹ205، ﻣﺠﻠﺴﻲ، ﻣﺤﻤﺪ ﺑﺎﻗﺮ، ﻫﻤﺎﻥ، ﺝ52، ﺹ250. 19. ﻣﺠﻠﺴﻲ، ﻣﺤﻤﺪ ﺑﺎﻗﺮ، ﻫﻤﺎﻥ، ﺝ52، ﺹ251. 20. ﺭﻙ: ﻓﻘﻴﻪ، ﻣﺤﻤﺪ، ﻫﻤﺎﻥ، ﺹ102. 21. ﻧﻌﻤﺎﻧﻲ، ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﺍﺑﺮﺍﻫﻴﻢ، ﻫﻤﺎﻥ، ﺹ203؛ ﻣﺠﻠﺴﻲ، ﻣﺤﻤﺪ ﺑﺎﻗﺮ، ﻫﻤﺎﻥ، ﺝ52، ﺹ249. 22. ﻧﻌﻤﺎﻧﻲ، ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﺍﺑﺮﺍﻫﻴﻢ، ﻫﻤﺎﻥ، ﺹ204؛ ﻣﺠﻠﺴﻲ، ﻣﺤﻤﺪ ﺑﺎﻗﺮ، ﻫﻤﺎﻥ، ﺝ52، ﺹ249. 23. ﻧﻌﻤﺎﻧﻲ، ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﺍﺑﺮﺍﻫﻴﻢ، ﻫﻤﺎﻥ، ﺹ176، ﺻﺎﻓﻲ ﮔﻠﭙﺎﻳﮕﺎﻧﻲ، ﻟﻄﻒ ﺍﻟﻠﻪ، ﻫﻤﺎﻥ، ﺹ455. 24. ﺳﻮﺭﺓ ﺍﻧﻌﺎﻡ، ﺁﻳﺔ 2. 25. ﻣﺠﻠﺴﻲ، ﻣﺤﻤﺪ ﺑﺎﻗﺮ، ﻫﻤﺎﻥ، ﺝ52، ﺹ249. 26. ﺳﻮﺭﺓ ﺁﻝ ﻋﻤﺮﺍﻥ(3)، ﺁﻳﺔ 9. 27. ﺭﻙ: ﺷﻴﺦ ﻣﻔﻴﺪ، ﺍﻻ‌ﺭﺷﺎﺩ، ﺝ2، ﺹ340، ﻃﺒﺮﺳﻲ، ﻓﻀﻞ ﺑﻦ ﺣﺴﻦ، ﻫﻤﺎﻥ، ﺹ401، ﻣﺠﻠﺴﻲ، ﻣﺤﻤﺪ ﺑﺎﻗﺮ، ﻫﻤﺎﻥ، ﺝ51، ﺹ133. 28. ﻧﻌﻤﺎﻧﻲ، ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﺍﺑﺮﺍﻫﻴﻢ، ﻫﻤﺎﻥ، ﺹ195، ﻃﻮﺳﻲ، ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﺣﺴﻦ، ﻫﻤﺎﻥ، ﺹ262؛ ﺁﻝ ﺳﻴﺪ ﺣﻴﺪﺭ، ﻣﺼﻄﻔﻲ، ﺑﺸﺎﺭﺓﺍﻻ‌ﺳﻼ‌ﻡ، ﺹ298، ﻣﺠﻠﺴﻲ، ﻣﺤﻤﺪ ﺑﺎﻗﺮ، ﻫﻤﺎﻥ، ﺝ52، ﺹ104. 29. ﻃﻮﺳﻲ، ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﺣﺴﻦ، ﻫﻤﺎﻥ، ﺹ262؛ ﻣﺠﻠﺴﻲ، ﻣﺤﻤﺪ ﺑﺎﻗﺮ، ﻫﻤﺎﻥ، ﺝ52، ﺹ103؛ ﺻﺎﻓﻲ ﮔﻠﭙﺎﻳﮕﺎﻧﻲ، ﻟﻄﻒ ﺍﻟﻠﻪ، ﻫﻤﺎﻥ، ﺹ463. 30. ﻧﻌﻤﺎﻧﻲ، ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﺍﺑﺮﺍﻫﻴﻢ، ﻫﻤﺎﻥ، ﺹ198؛ ﻃﻮﺳﻲ، ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﺣﺴﻦ، ﻫﻤﺎﻥ، ﺹ262؛ ﻣﺠﻠﺴﻲ، ﻣﺤﻤﺪ ﺑﺎﻗﺮ، ﻫﻤﺎﻥ، ﺝ52، ﺹ104؛ ﺁﻝ ﺳﻴﺪ ﺣﻴﺪﺭ، ﻣﺼﻄﻔﻲ، ﻫﻤﺎﻥ، ﺹ299؛ ﺻﺎﻓﻲ ﮔﻠﭙﺎﻳﮕﺎﻧﻲ، ﻟﻄﻒ ﺍﻟﻠﻪ، ﻫﻤﺎﻥ، ﺹ463. ﻣﻨﺒﻊ: ﻣﺎﻫﻨﺎﻣﻪ ﻣﻮﻋﻮﺩ، ﺷﻤﺎﺭﻩ 79

تاريخ : چهار شنبه 24 مهر 1392برچسب:, | 20:37 | نويسنده : بسیجی گمنام امام خامنه ای |
صفحه قبل 1 ... 4 5 6 7 8 ... 9 صفحه بعد