یــــازهّـــــرا

زیر باران دوشنبه بعدازظهر
اتفاقی مقابلم رخ داد
وسط کوچه ناگهان دیدم
زن همسایه برزمین افتاد

سیب ها روی خاک غلتیدند
چادرش درمیانِ گرد و غبار
قبلا این صحنه را...نمیدانم
درمن انگار میشود تکرار

آه سردی کشید,حس کردم
کوچه اتش گرفت, از این آه
وسراسیمه گریه در گریه
پسر کوچکش رسید از راه

گفت:آرام باش!چیزی نیست
به گمانم فقط کمی کمرم...
دست من را بگیر,گریه نکن
مرد گریه نمی کند پسرم

چادرش را تکاند,با سختی
یا علی گفت و اززمین پا شد
پیش چشمان بی تفاوت ما
ناله هایش فقط تماشا شد

صبح فردا به مادرم گفتم
گوش کن!این صدای روضه ی کیست؟
طرف کوچه رفتم و دیدم
در و دیوار خانه ای مشکیست

با خودم فکر میکنم حالا
کوچه ی ما چقدر تاریک است
گریه,مادر,دوشنبه,در,کوچه
راستی!فاطمیــــــــــــــه نزدیک است...

سیدحمیدرضا برقعی

 

پیج رسمی بسیجی313

http://line.me/ti/p/%40ugh1871w

ربات بسیجی313درتلگرام

@Basiji_bot https://telegram.me/Basiji_bot

اینستاگرام بسیجی313

Instagram.com/_u/basiji._313


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : یک شنبه 2 اسفند 1394برچسب:بسیجی313,یازهرا,کوفه,واقعه ی کوچه,ایام فاطمه,پیشواز ایام فاطمیه,از کوچه تا کربلا,SHIA MUSLIM, | 21:41 | نويسنده : بسیجی گمنام امام خامنه ای |